Saturday, December 23, 2006

مریــم ِ مســــــلمان

به امید شادی روح مادرم مریم منشی زاده
بامداد امروز در صفحۀ اول روزنامۀ شهر ما، اتاوا سیتیزن، مطلبی با عنوان بالا چاپ شده بود که خوشم آمد. دیدم در روزگاری که برخی به دشمن تراشی و نفرت آفرینی می پردازند کسانی هم هستند که در اندیشه الفت آفرینی و پیوندگری اند. چون مطلب برای من جالب و دلنشین بود به فارسی برگرداندم تا شما دوستان گرامی هم از آن بهره مند شوید. (آصف فکرت) ـ
,اگر جویای یک متن دینی هستید که بیشترین ارجاع به مریم، مادر عیسی، را داشته باشد، فراتر از قرآن نخواهید یافت، جنیفر گرین می نویسد:
مریم، که در جهان مسیحیت جایگاه اساسی و برخوردار از پشتیبانی در"میلاد" دارد، از بزرگداشت مسلمانان نیز به گونه یی برابر، اگر نه بیشتر، برخوردار است. اسلام و مسیحیت مریم را فراتر از همه زنان بزرگ می دارند؛ آدمیی که خداوند او را برگماشت تا به دوشیزگی عیسی را زاد. امّا قرآن 34 بار از مریم نام برده و بخش (سورهء) را سراپا به نام او نامیده است؛ چیزی که، بر پایهء فهرست کامل آیات کرودن، در انجیل، ازان برخوردار نشده است. او تنها زنی است که به نام از او در قرآن یاد شده است و برخی از دانشمندان می گویند که مسلمانان بیشتر از مسیحیان مریم را گرامی میدارند( احترام می نمایند).
بروس لارنس، دانشمند اسلام شناس و نویسندهء قرآن: یک زیستنامه می گوید "بیگمان او چشمگیرترین چهرهء زنی است که درهمهء قرآن نمودار است. این چیزی بیش از آن است که مسیحیان به آن می پردازند."
رابرت موینهان، دبیر مجلّۀ اندرون واتیکان (انساید د واتیکان) به گونه یی با این گفته همرأی است: "می توانم بگویم که مسلمانان، مسلمانان باورمند، در مقایسه با بسیاری از مسیحیان ِ امروز، احترام بیشتری به مریم دارند و این به دلیل کاهش " احترام به مریم" در مسیحیت است.
گروههایی از پرستندگان در سراسر جهان،به ویژه در میان کاتولیکان، هنوز به گونۀ گسترده یی مریم را به دعا می خوانند. اما نفوذ او بر نسل پسین کاهش پذیرفته است. در حالی که بانوان جهد می کنند تا صدایشان شنیده شود، در سلسله مراتب کلیسا و به گونه یی گسترده تر در جامعه، اندرزدهی در پیروی از مریم، نمونۀ پاکدامنی و راضی به رضای خدا بودن، به گونۀ یک بافت روحانی در آمده که هدف ازطرح آن نگهداشتن زنان روی رده (خطّ) است.
آقای موینهان از دفترش در شهر ر ُم می گوید: "او از تصویر بیرون نیست؛ در عین حال داخل تار و پود ایمان هم بافته نشده است. این بافت در رویایی با جهان مدرن از هم گسسته است".
او می گوید که زنان مسلمان مریم را اینچنین به آزمون رنگباختگی سیاسی نسپرده اند و هنوز به آسودگی و آسانی به او روی می آورند.
آینور گونینچ بانوی 37 سالۀ اتاوایی مسلمان هر هفته به شهر مونریال می رود تا دورهء درجۀ ماستری در رشتۀ مهندسی منابع حیاتی در دانشگاه مک گیل به سر رساند. او مادر دو پسر است. او مانند بسیاری از دیگر زنان مسلمان، در دورۀ بارداری (حمل) و هنگام درد زایمان، به مریم توسـّل می جست. سورهء نوزدهم قرآن، سورهء مریم، را می خواند. او همچنان، مانند مریم در آستانۀ زادن عیسی، خـُرما می خورد.
"می گویند که این کار زایمان را آسان می سازد".
چنین بود؟
"بلی!"
" مریم، برای ما، نشانۀ پاکدامنی، شکیبیایی، امانت، و ایمان صددرصد به خدا، حتّـی در دشوار ترین لحظات است. وجودم پـُر از عشق او و احترام به اوست. نمی توانم تصور نمایم که شما بدون شوهر بچـّه یی داشته باشید. در کنار مردمی باشید که شما را نمی پذیرند و باز هم ایمانتان را حفظ کنید. این در خور بردباری نیست (قابل تحمل نیست)."
" اگر از زنان پیغمبری می بود، مریم بود. او می دانست که این زندگی گذراست".
مسیحیت و اسلام در طبیعت اساسی مسیح دگرگونگی دارند. برای مسیحیان عیسی خدای و پسر است؛ اما برای مسلمانان او پیغامبر است و، به تمامی، آدمی است.
اما گزارش هردو از تولد عیسی همسان است. هر دو از زن و شوهر کهنسالی می گویند که به زاری از خدا می خواستند (التماس می کردند) که برای شان فرزندی بدهد.
در انجیل الیزابت و شوهرش زاکاری روحانی صومعه، مادر و پدرِ جان ِ باپتیست (یحیی تعمید دهنده ) می شوند.
در قرآن، زکریّـای کهنسال از خدا به دعا فرزندی می خواهد و دعایش با تولد یحیی (جان) مستجاب می گردد.
آنا، مادر مریم نذر می کند که فرزند خویش را در راه خدا تقدیم نماید. اما نوزاد دختراست و مادر نا امید می گردد ولی با آنهم او را، که ماری یا مریم نام نهاده، به صومعه می سپارد و او تحت سرپرستی زکریا قرارمی گیرد.
مریم هر روز اشراقها و رؤیاهای مقدس می بیند. هنگامی که زکریا خوردنی می آرد می بیند که فرشته ها پیشتر برای دختر جوان خوراک آماده کرده اند. جزئیات با مقدمهء جیمز همسان است. متن این گزارش در انجیل گنجانیده نشده است؛ اما رومی ها و کاتولیکهای ارتدکس شرق به آن باور دارند.
در قرآن آمده است که جبرئیلِ فرشته نزد مریم می آید تا به او بگوید که "او فرزندی خواهد زاد" و مریم می گوید که "چگونه من فرزندی خواهم زاد در حالی که می بینم که هیچ مردی مرا نبسوده است(لمس نکرده است) و من ناپاکدامن نیستم"
او می گوید"چنین است و خدای تو می گوید: آن برای من آسان است و او را نشانه یی برای آدمیان و رحمتی از سوی خویشتن خواهیم ساخت و چنین مقدر شده است". پس او[(مریم)] بدو [(به عیسی)] باردار شد و به سرزمینی دور رهسپار گشت.
در قرآن، یوسف نیست که از نیکنامی او حمایت کند. به جای آن مریم به جایی ناشناخته می رود تا کودکش را به دنیا آورد. باری درآنجا ازسر درد فریاد می زند که "کاش من پیش از این مرده بودم".در پاسخ، خداوند جوی آبی می آفریند و درختی خرما بر فراز آن.
هنگامی که او، فرزند در بغل، به خانه باز می گردد، مردم دهکده وحشت می کنند. او چسان می تواند بدون شوهر صاحب فرزندی شود؟ عیسی که هنوز کودکی چند روزه است، خودش از آغوش مادر با آنان سخن می گوید.
مریم همچنان پیوندگری است میان اسلام و مسیحیت؛ مطلبی که پاپ بنیدیکت 16 در سفر پسین به ترکیه، هنگامی که در شهر افسوس آیین شام یزدانی (عشاء ربـّانی) را بزرگ می داشت، به آن تماس گرفت. شهر افسوس در غرب ترکیه قرار دارد و می گویند که مریم واپسین روزهای زندگی را در آنجا گذرانیده است.
پاپ به او به صفت پیوندی روشن میان اسلام و مسیحیت اشاره کرد و تأکید بر این داشت که احترام گزاردن همسان به مریم می تواند به پیوستن دو دین به همدیگر کمک کند.
آلن کارشناس و نویسندۀ واتیکان نیزهنگام دیدارپاپ بر موضوع پیوند تبصره نموده به خبرنگاران گفت:" این راست است که از مریم در قرآن بیشتر یاد شده است تا این که در عهد جدید (انجیل)"
"او همیشه یک چهرهء قویّـاً قابل احترام و مردمی برای مسلمانان و نیز مسیحیان بوده است. و این به هیچوجه شگفت انگیز نیست اگر بنیدیکت 16 می خواست بر آن اساس به نحوی بنایی نهد.

اتاوا سیتیزن، 21 دسمبر 2006
ترجمۀ آصف فکرت

-=-=-=-=-=-=-=-=-


مهربان مادر

میان ســـــران گر سری داشتم
من از مهربان مادری داشــتم
فتاد از ســـــرم گر که تاج پدر
ز مادر بلــــند افســری داشتم
به کامش اگر زندگی زهـر بود
ازو کام پر شــکّــــری داشتم
اگرچه ز طعـــن حریفان به دل
جگر پاره کن نشــتری داشتم
به تدبیراشک از رخم می سترد
اگر گاه چشـــــــم تری داشتم
ز بیخـــوابی و سوزن و تار او
منظّــم ســــری و بری داشتم
به دانش دلش گر فروزان نبود
کجا دانش و دفتـــــری داشتم
هم ازمهرواز فضل او بودوبس
که گنجــــــینۀ گوهری داشتم
شـــــکسته پروبـــال بود و ازو
هــــوایی و بـال وپری داشتم
شــدم در ادب صاحب نام ازان
که مام ادب پــــروری داشتم
ازین آتشــــین طبع بی لطف او
نه جز مشت خاکستری داشتم
ز گـــرد یتـــیمی رخم زرد بود
ولی باز شور و شری داشتم
جوان گشــتم و در جوانی همی
دل و دیـــــــدۀ دیگری داشتم
تغـــــافل همی کرد و بخشـایشم
اگر دل پی دلبــــری داشـــتم
نیاورد بر رویم از مهر خویش
گهی گربه کف ساغری داشتم
ولی ازادب گـــامی ار کج شـدم
ز خشمش به دل آذری داشتم
زبان گر به زشـتی گشودم گهی
ز فریاد او محشــــری داشتم
همی گفت:"ادب را فرامش مکن
که من باادب همســری داشتم
به فرهنگ روح پدر شـــــاددار
کزوشأن وزیب وفری داشتم"
مرا بود چل ســــال پشت و پناه
زمادر قوی لشـــکری داشتم
به صحرای غربت مرا واگذاشت
نه یاری نه یاریگــری داشتم
اگر پرســـــی از زندگی بعد ازو
شب تار بی اختــــری داشتم
نگویم به نزدیک هفـــــتاد، کاش
سرو صورت دیگری داشتم
نگویم که ای کاش پـــــیرانه سر
پریروی مه پیکــــری داشتم
و یا کاش برجای این کنج فـــقر
یکی گنج سیم و زری داشتم

ولی گویم ای کاش بار دگر

چنان نازنین مادری داشتم

 آصف فکرت

شهر اتاوا- 10 مه