Thursday, October 14, 2010

جشن مهرگان



آقایان بهرام دهقانی، دکترمتحد، دکتر خلقی، مهندس نیکنفس، پروفسور فضل الله رضا و نگارنده: آصف فکرت

آقایان مجید ناجی، دکتر خلقی، مهندس نیکنفس، دکتر متحد

نگارندۀ این سطور: آصف فکرت

نصاویری از شب جشن مهرگان در دانشگاه اتاوا

چند کلمه در باب جشن مهرگان
که در همایش دانشجویان ایرانی دردانشگاه اتاوا بیان شد
آریاییان در روزگاران باستان به خدایان متعدد باور داشتند ولی آسمان نزد آنان برهمه برتری داشت بزرگترین و والامقام ترین خدای نژاد آریا آسمان بود؛ آسمان صاف که جهان را دربر گرفته است.
به روایت شادروان دکتر معین، آسمان را در سانسکریت و در ریگ ودا نخست دیااوه Dyauh می نامیدند که بعدا به وارون Varun یاواروناVaruna تبدیل شد. همین وارونا به اورانوس Ouranos تبدیل یافت که به معنای آسمان است. دیائوس Dyaos تا کنون به معنای آسمان مرئی و با دئوسdeus لاتین و دیوdieu فرانسوی همریشه است. با آرونا صفات Asura آسورا ولی نعمت و Vicva Vedas همه دان را می آوردند. آفتاب چشم وارونا، آتش یا برق پسر او و بخش مرئی آسمان جامۀ او بود.
نام وارونا یا آسمان همیشه با نام خدای دیگری همراه بود که میتره Mitra یا میثره Mithra (مهر)
نامیده می شد. به باور آریاییان باستانی، میتره (در سانسکریت) و میثره (در اوستا) برابر با اپولوی یونانی بود، که با خدای آسمان رابطۀ نزدیکی داشتند؛ هم اندیشه بودند و با هم نظام عالم و قانون راستی را حفظ می کردند. باهم ناظر بر کارها و دلهای نوع بشر بودند. همه چیز را می دیدند و همه چیز را می دانستند. دو مزیل در " تاریخ ادیان ایران باستان" می نویسد: " میتره (Mithra) خدای پیمان، مالک چراگاههای وسیع، نگهبان خستگی ناپذیر و حامی درستکاران است. چیزی از نظر او پنهان نمی ماند، زیرا میتره چشم روز و خورشید غروب ناپذیراست. میتره همه جا حاضر و ناظر است. هزار گوش و هزار چشم دارد."
میتره در برابرشریران و پیمانشکنان بی رحم ولی به ستایش کنندگان مهربان است. پرستندگان میترا از خیروبرکت باران و افزایش دام و فرآورده های کشاورزی برخوردارند. رشنو و سرئوشه تحت فرمان میتره هستند و کیفر گنهکاران و بداندیشان با آنهاست. (محمد معین، مزدیسنا و ادب پارسی، 1/37-40)
در یشتهای اوستا که سرودهایی در نیایش خدایان است، یشت دهم "مهر یشت" است در ستایش مهر، ایزد پیمان، که سرور جنگجویان است و نگهدار سرزمینهای آریایی ... هرگز خواب به چشمش نمی آید و پیش از برآمدن خورشید سر بر می آورد.
[چون پیش از خورشید سر برمی آورد] در ادبیات فارسی آهسته آهسته معنای خورشید را گرفته است. گردونه ای باشکوه دارد و در همه جا با آن در حرکت است. مهر حتی پس از فرورفتن خورشید به زمین می آید و از یک کرانه به کرانۀ دیگر، برای نظارت بر پیمانها حرکت می کند.
در سراسر مهریشت به وفای به عهد و پیمان چه پیمان میان دوکشور، چه میان دو همسر و چه میان دو شریک و انباز تأکید شده است. مهر در مبارزه با پیمانشکنان سختگیر است. در بخشهایی از مهریشت، ویژگیهایی از نبرد او با پیمانشکنان گزارش شده است. بهرام، ایزد پیروزی، همچون گرازی تیزدندان، پیشاپیش او حرکت می کند. مهر گردونه ای دارد که گرز و نیزه و سپر و تازیانه اش نیز در آن نهاده شده است. (احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، 52-53)
شادروان ابراهیم پورداود می نویسد که چون مسیحیت جای گزین کیش میترا(مهر) شد، زادروز میترا هم برای زاد روز مسیح برگزیده شد. (گاتها، دیباچه، 38)
در همه نگاره های به جامانده در پرستشکده های مهر نشان می دهند که رب النوع مهر گاوی را برای رستگاری جهان فدا می کند و از اندامها و خون و نطفۀ آن دانه ها و گیاهها و جانوران گوناگون به وجود می آیند. (گاتها، دیباچه، 99)
جشن مهرگان از جشنهای کهن و بسیار مهم آریاییان و هندیان است. این جشن در شانزدهم مهرماه که مهر روز یا روز مهر نام دارد، بزرگ داشته می شد. البته نخست این جشن را درنخستین روز مهرماه گرامی می داشته اند. بر طبق آثار نوشته شده، پیشینۀ این جشن به روزگار فریدون می رسد. چنانکه فردوسی در شاهنامه می گوید:
فریدون چو شد برجهان کامگار
ندانست جز خویشتن شهریار
به روز خجسته سر مهر ماه
به سر برنهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی
گرفتند هرکس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند
به آیین یکی جشن نو ساختند
فرخی نیز مهرگان را جشن فریدون می خواند:
مهرگان جشن فریدون ملک فرخ باد
برتو ای همچو فریدون ملک فرخ فال (دیوان، 221)
فرمان روایان سامانی جشن مهرگان را گرامی می داشته اند، چنانکه:
رودکی که 11 قرن پیش از امروز درگذشته است، مهرگان را جشن شاهان و خسروان می خواند:
ملکا جشن مهرگان آمد
جشن شاهان و خسروان آمد (دیوان، 78)

گزارشهایی از جشن مهرگان در غزنی
از گزارشهای ابوالفضل بیهقی در می یابیم که در دربار شاهان غزنوی جشن مهرگان به گونۀ منظم برگزار می شده است: مثلا درگزارش سال 426 که بیهقی گزارشی مختصر ولی مفید از جشن مهرگان یاد می کند. در این هنگام سلطان مسعود در نشابور بوده است.:
ما به نشابور چندان مانده ایم تا رسول ما باز رسد. و مهرگا ن نزدیک است. پس از مهرگان از راه هرات سوی بلخ آییم.
این عبارات از نامۀ سلطان نقل شده است و پس از آن بیهقی می نگارد:
روز دوشنبه شانزدهم ذوالقعده، مهرگان بود. امیر رضی الله عنه بامداد به جشن بنشست، امّا شراب نخورد. و نثارها و هدیه ها آوردند، از حد و اندازه گذشته. و پس از نماز نشاط شراب کرد. و رسم مهرگان تمامی به جای آوردند سخت نیکو، با تمامی شرایط آن.
در گزارشهای سال 427 هجری و سالهای پس ازان برگزاری مراسم جشن مهرگان را در غزنین می خوانیم:
روز شنبه بیست و چهارم ذی القعده مهرگان بود؛ امیر رضی الله عنه به جشن مهرگان بنشست در صفه سرای نو در پیشگاه... خداوند زادگان و اولیا و حشم پیش آمدند و نثارها کردند و بازگشتند و همگان را درآن صفۀ بزرگ که بر چپ و راست سرای است به مراتب بنشاندند، و هدیه ها آوردن گرفتند از آن والی چغانیان و باکالیجار والی گرگان...و از آن والی مکران و صاحب دیوان خراسان، سوری و دیگر عمّال اطراف ممالک. و نیک روزگار گرفت تا آنگاه که ازاین فراغت افتاد. پس امیر برخاست و به سرایچۀ خاصه رفت و جامه بگردانید و بدان خانۀ زمستانی به گنبد آمد، که بر چپ صفۀ بار است...و این خانه را آذین بسته بودند، سخت عظیم و فراخ و آنجا تنوری نهاده بودند، که به نردبان فراشان برآنجا رفتندی؛ و تنور برجای است. آتش در هیزم زدند و غلامان خوانسالار ، با بلسکها ( سیخها) در آمدند و مرغان گردانیدن گرفتند، و خایه (تخم مرغ) و کواژه (نیمرو) و آنچه لازمۀ روز مهرگان است ملوک را، از سوخته (کباب) وبرگان روده ( ظاهراَ اسیب که خوراکی مانند ساسیج یا سوسیس است) می کردند. و بزرگان دولت به مجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست به کار کردند. و خوردنی علی طریق الاستلات ( تا پاک کردن ته ظرف با انگشت) می خورند. و شراب روان شد به بسیار قدحها و بلبله ها و ساتگینها؛ و مطربان زدن گرفتند و روزی چنان بود که چنین پادشاه پیش گیرد....(تاریخ بیهقی، 656)
در گزارش سال 428 می خوانیم:
روز یکشنبه چهارم ذوالحجه به جشن مهرگان نشست. و از آفاق مملکت، هدیه ها که ساخته بودند، پیشکش را، در آن وقت بیاوردند؛ و اولیا و حشم نیز بسیار چیز آوردند. و شعرا شعر خواندند و صلت گرفتند.
از همین گزارش برمی آید که بزرگداشت جشن مهرگان در روزگار محمود غزنوی نیز معمول بوده است و بیهقی به گزارشهای مفصل خویش از آن اشاره دارد. (تاریخ بیهقی، 697)
بیهقی در گزارشهای سال 429 هجری می نویسد:
امیر جواب فرمود که حرکت ما سخت نزدیک است و پس از مهرگان خواهد بود. ... و روز چهارشنبه نهم ذی الحجه به جشن مهرگان بنشست، و هدیه های بسیار آوردند، و روز عرفه بود، امیر روزه داشت...( تاریخ بیهقی، 735)
این گزارش نشان می دهد که اهمیت جشن مهرگان تا بدان پایه والا بوده است که در روز عرفه سلطان روزه دار به بزرگداشت مراسم آن نشسته است.
بسیاری از اشعار و قصایدی که بیهقی یاد می کند اکنون در دیوانهای شاعران عهد غزنوی در دست است، که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم:
عنصری در مدح سلطان محمود مهرگان را همایون، فرخنده و مژده بخش می داند:
خدایگانا عزم تو فال فتح دهد
زمهرگان همایون به فتح مژده پذیر (دیوان عنصری، 68)
عنصری در قصیده ای دیگر می گوید:
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال (دیوان، 170)
فرخی نیز مهرگان را فرخ پی می خواند:
مهرگانش خجسته باد چنان
کو خجسته پی و خجسته لقاست
کاندران مهرگان فرخ پی
زو مرا نیم موزه نیم قباست (دیوان، 26)
او به مهرگان نشستن سلطان محمود را در قصیده ای وصف می کند:
به فرخی و به شادی و شاهی ایرانشاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهرماه ز بهر نشستن و خوردن
به تابخانه فرستند شهریاران گاه(دیوان، 244-245)
درقصیده ای دیگر ظاهراَ به باوری باستانی در مورد مهرگان اشاره دارد:
مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای
تا کجا پرزند امسال و کجا دارد رای( دیوان، 366)
جای دیگر از رسم عجم یاد می کند:
مهرگان رسم عجم داشت بپای
جشن او بود چو چشم اندربای
هرکجا درشدم از اول روز
با می اندرشدم و بربط و نای(دیوان، 388)
در روزگار سلطان محمود دست کم دوسال جشن مهرگان مصادف با ماه روزه بوده است، چنانکه فرخی می گوید:
یک روز مانده باز ز ماه بزرگوار
آیین مهرگان نتوان کرد خواستار
آواز چنگ و بربط و بوی شراب خوش
با ماه روزه کی بود این هردو سازگار
گو پار نیز هم به مه روزه آمدی
سوی تو خلق هیچ نگه کرده بود پار؟ (دیوان،153)
در قصیدۀ دیگر مهرگان را گشایندۀ در اقبال می خواند:
بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان
فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان (دیوان، 263)
او خزان را شکر گزار است زیرا جشن مهرگان در خزان واقع شده است:
من از خزان بشکرم کاین مهرگان دروست
وز من امیر مدح نیوشد به مهرگان (دیوان، 297)
به لاهور برویم و تبریک جشن مهرگان را از مسعود سعد سلمان لاهوری سخنسرای سدۀ پنجم و ششم بشنویم:
روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان
مهر بفزای ای نگار ماهچهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر
مهربانی به به روز مهر و جشن مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبید لاله رنگ
وندران منگر که لاله نیست اندر بوستان...
(دیوان، صـ663)
شنبه 9 اکتبر 2010
آصف فکرت

No comments: