واری در زبان گفتار
از هرات تا بدخشان
در مورد پسوند تشبیهی «وار» تحقیق و پژوهش مکرّر و فراوان شده است و اگر در این تحقیقات به «واری » اشارت رفته، بیشتر منظور از آمدن یای وحدت در آخر «وار » بوده است. مقالات و مطالب در باب پسوند تشبیهی وار آنقدر فراوان است که نیازی به ذکر مجدّد در این مقال نیست و می توانیم به آسانی در سایتهای جست و جوگر به آن دسترس (دسترسی) داشته باشیم. در سطور زیر مختصری در باب پسوند تشبیهی «واری» در زبان گفتار هرات تقدیم می شود با بیان این نکته که همین کاربرد از هرات تا کابل و بلخ و بدخشان گسترش دارد.
آن دلدادۀ هراتی نوشته بود:
اگر بیایی گل واری می بویمت و آنچه در دل دارم عندلیب هجران دیده واری می گویمت. اگر نیایی با درد هجران می ستیزم و ابر بهار واری اشک می ریزم. بی تو روزم شب واریست و شبم تن کوه تب واری. دوش بوی جان بخش گل بی تو بر مشام جانم نشترواری می خلید و نسیم نوازشگر بر تن خسته ام تازیانه واری فرود می آمد. مجنون واری سر بصحرا نهادم و باد صرصرواری دشت و در را در نوشتم. غبار کویت سرمه واری دیدگانم را روشن کرد و عطر آستانت یاسمین واری مشام جانم را معطّر ساخت. خواستم شیرواری از آستان فراتر آیم امّا دربان را دیدم که شمر واری ایستاده و کفتارواری به سویم می نگریست خواستم صّیاد واری تیغ برکشم و سرش را کدوواری از تن جداکنم. باز گفتم سری را که توواری سروری دارد آزار نشاید.....
تمام این « واری ها » که در رقعۀ آن دلداده یاد شده است، به همین شیوه در زبان گفتاری شهر من، هرات، به معنای مانند و مثل و همچون و چون به کار می رود و نیز چنین است تا کابل و بلخ و بدخشان. در تاجیکستان واژۀ « واری » به « برین» تبدیل می شود و می گویند گل برین یعنی مانند گل و بهشت برین برین یعنی مانند بهشت برین. مثل اینکه هراتی بگوید: بهشت برین واری.
در گفت و گوهای جاری در هرات، از پسوند تشبیهی واری بدینگونه استفاده می شود:
(موتر تیرواری تیر شد ( ماشین همچون تیر گذشت
(تم مه واری بگو ( تو هم مانند من بگو
(شیر واری میرم ( مانند شیر دلیرانه می روم
(خونر گل واری جارو کردم ( خانه را مانند گل جارو کردم، یعنی پاک و مرتب
(خون واری سرخه ( خون واری سرخ است. مثلاً در مورد انار گویند
(مرد واری راست خور بگو ( مردانه سخن راست خود را بگو
(مووایو پنبه واری سفید شده ( موهایش همچون پنبه سفید شده
(قیرواری سیا شده ( مانند قیر سیاه شده
(ناکا قندواری شیرینه ( ناکها یا گلابیها مانند قند شیرین است
(او وم پٍــیَرخو واریه ( او هم به پدر خویش همانند است
(دزواری به کادون زد ( همچون دزد به کهدان زد. مثلی است که دزد نادان به کاهدان می زند
مولوی نیز پسوند واری را به همین شیوۀ زبان گفتار به کار برده است:
ازآن دمی که صراحی عشق تو دیدم
تهی و پر شده ام دمبدم قدح واری
گفتنی است که قافیه در تمام این غزل با یای معروف است، نه با یای مجهول یا یای وحدت، و نمی توان گفت که (قدح واری)) به معنای یک قدح وار است)
*
نگارونقش چون گلبرگ باشد
گدازیده شود چون آب واری
*
توپرّوبال داری مرغ واری
به پرّو بال مرغان را چه پرواست
(مولوی: کلیّات شمس)
خواجه آصفی هروی از سخنوران نامورسدۀ نهم و اوایل سدۀ دهم هجری، شاعر دورۀ تیموریان هرات که در شعرش توجّه خاصّی به زبان گفتار هرات دارد، غزلی با ردیف واری سروده است و در تمام ابیات این غزل «واری» به معنای
همچون و مانند و مثل و نظیر است:
دل که در نالۀ زار آمده بلبل واری
وصف روی تو ادا کرده به ما گل واری
سربسر روی تو گل گل شده گلزارصفت
موبمو زلف تو چین چین شده سنبل واری
نشد از حلقۀ زلف تو برآورد سری
دیدم آن سلسله را دوروتسلسل واری
کاروانهای دعا سوی تو هرشب ز دلم
می رود قافلۀ صبرو تحمّل واری
گرچه عشّاق تو در راه خطرها دارند
راه عشق است ولی راه توکّل واری
یار می گفت که در موسم گل باده خوش است
الله الله دو لب اوست گل و مل واری
آصفی پر ز سفال سگ او جرعه منوش
عرض اسباب مکن اهل تجمّل واری
شهر اتاوا اول مهر/ میزان ۱۳۹۵
برابر با ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۶
No comments:
Post a Comment