Wednesday, August 08, 2007

متن جغرافیایی از سدۀ چهارم




آکام المرجان
فی ذکرالمدائن المشهورة فی کلّ مکان
تألیف اسحاق بن حسین منجم (سدۀ چهارم هجری)
ترجمۀ
محمد آصف فکرت
از انتشارات معاونت فرهنگی آستان قدس
مشهد
1370





سالهاست که کتاب آکام المرجان مورد بحث و تبادل آراء کتابشناسان بوده است، ولی از مؤلّف آن، اسحاق بن حسین، جز نامی دانسته نیست؛ امّا نسخه یی که از این کتاب موجود است، یمنی است و کاتب آن، احسن بن علی بن عبید الله الانسی الکوکبانی، نسخه را در خدمت « امیر المؤمنین قاسم بن حسن» که از سال 1128 تا 1139 (سال وفاتش) بر مسند قدرت بوده، نگاشته و استنساخ آن در شعبان 1129 به پایان رسیده است.
خانم انجیلا کوداتزی، نسخه را، که در امبروزیانا نگهداری می شود، چنین معرفی کرده است: 1/20 در 2/15سمـ. 12 سطر در هر صفحه... به قلم نسخ یمنی ....
گروهی از خاورشناسان، از جمله مینورسکی، ارمنیاکوف و بروکلمان، به بررسیهایی در بارۀ مؤلّف پرداخته اند، که هیچ یک از آنان به نتیجۀ قاطعی نرسیده اند. فشردۀ این بررسیها آن است که مؤلف – اسحاق بن حسین منجّم – در سدۀ سوم هجری می زیسته و بر اساس رأی دیگر در 340 ق زنده بوده و نظر آخری بر آن است که روزگار زندگانی مؤلّف از سال 454 ق، سال تأسیس مراکش، تجاوز نمیکند، زیرا مؤلّف از آن یاد نکرده است. گفته اند که مؤلف از مردمان اندلس بوده است، زیرا در کتابش نشانه های لهجۀ اندلسی را می توان یافت....
ابن خلدون از نزهةالمشتاق فی اختراق الآفاق علوی اندلسی محمودی یاد می کند که برای راجر، پادشاه صقلبه در اواسط سدۀ 6 ق. تألیف گردیده است. وی در این مورد از کتابهای ابن خردادبه، حوقلی، قردی، ابن اسحاق منجم، بطلمیوس و جز آنان یاد می کند. اما ادریسی (متولد سبته در 493 ق.) به صراحت از مصادر «نزهة العشّاق» العجائب مسعودی، کتاب ابونصر جیهانی، کتاب ابوالقاسم محمود حوقلی بغدادی، کتاب موسی بن قاسم قردی، کتاب احمد بن یعقوب یعقوبی، کتاب اسحاق بن حسین منجم و.... نام می برد.
مؤلف پیرو مکتب جغرافیایی ریاضی بطلمیوس است و جهان را به هفت اقلیم تقسیم می کند و برای تحدید شهرها و روستاها بر خطوط طول و عرض تکیه دارد.... هر چند آکام المرجان یک معجم جغرافیایی به نظر می رسد، مؤلف به شیوۀ خاص خویش شهرها را بر حسب اهمیت و گاه بر حسب قرارداشتن در یک اقلیم بدون رعایت ترتیب الفبایی می آورد. او نخست به بیان شهرهای مقدسۀ اسلامی می پردازد . پس به بغداد باز می گردد، زیرا به باور او «اصل شهرهاست». پس به سرّ من رأی می رود که دومین پایتخت عباسیان است.
نظرات مؤلف را می توان چنین بررسی نمود:
الف. اعجاب مؤلف در مورد بغداد و صنعا که در آن نخست تأثیرپذیری او را از جغرافیادانانی چون یعقوبی، ابن خردادبه، ابن فقیه و اصطخری می بینیم؛ تا جایی که برخی از عبارات و مطالب به تمامی با این مآخذ تطابق دارد. دوم، آنکه چنین به نظر می رسد که او در این جایها (بغداد وصنعا) مدتی اقامت داشته است. اگر هم فرض شود که او اصل اندلسی داشته بوده باشد، این موضوع مانع علایق او با یمن نمی شود. چنین است اطلاعات گستردۀ او در مورد شبه جزیره.
ب. روایات مؤلف از سرزمینهای شام. می بینیم که در اثنای توصیف حلب، از انطاکیه می نویسد و آنها را از مرزهای اسلامی می شمارد؛ موضوعی که مربوط به پیش از سال 358ق./959م. بوده است. در جای دیگر از نبردهای پیهم میان اعراب و بیزانطینیها در «بلاد شامات» یاد می کند.
ج. در کنار این مطالب، اسحاق بن حسین اطلاعاتی به دست می دهد که پیش از آن ارایه نشده است. آکام المرجان نخستین مأخذ عربی است که در ضمن جرجان از نهر ایلی یاد می کند و ظاهراً یگانه منبع عربی است که اشاره می کند که خوارزم به جرجانیه معروف است. ..

(یاد چند شهر خراسان و ورارود، در 1000 سال پیش، در آکام المرجان )

بخارا
بخارا در اقلیم پنجم است و فاصلۀ آن از خطّ مغرب هشتاد و هفت درجه است. شهریست فراخ، پیوسته استوار و پایدار. آن را سعید بن عثمان بن عفان در زمان معاویة بن ابی سفیان گشود. سپس بخارائیان روی برتافتند و دوباره در خلافت یزیدبن معاویه فتح شد. باز هم برگشتند تا آنکه در روزگار ولیدین عبدالملک بن مروان، قتیبة بن مسلم بدانجا رفت و آن را فتح کرد. خراج بخارا هزار هزار درهم است و از بخارا تا سرزمین هند هفت مرحله است.

بلخ
بلخ در اقلیم پنجم است. فاصلۀ آن از خط مغرب هشتاد و هشت درجه و از خط استوا سی و هفت درجه است. و شهرها و شهرستانهای بسیار داردو چهل و نه منبر دارد. و بلخ مرکز خراسان بزرگ است و شهریست بزرگ و جلیل القدر. بر گرداگردش باره ایست و د وازده دروازه دارد. بلخ میانۀ خراسان است و در آن کوشکها و خانه های برامکه است که در روزگار خلافت عباسیان، هنگام فرمانروایی شان بر بخشهای خراسان ساخته بودند. و بر جانب شرقی بلخ رودی بزرگ است.

سمرقند
سمرقند در اقلیم پنجم است. فاصلۀ آن از خط مغرب هشتاد و نه درجه و از خط استوا سی و شش درجه است. سمرقند از باشکوهترین، استوارترین، بزرگترین و مردخیزترین سرزمینهاست.... مردمان آن پس از فتح روی برتافتند. پس قتیبة مسلم در روزگار ولید آن را بگشود و ملِک آن صلح کرد. رودی بزرگ دارد که که از بلاد ترک آید و آن را ماسف خوانند.

هرات
هرات در اقلیم پنجم است و از بزرگترین سرزمینهای خراسان است. و شهری آباد است. و مردمان هرات از زیباروی ترین مردمان اند. هرات را احنف بن قیس در روزگار خلافت عثمان گشود. خراج آن در خراج خراسان داخل است. از هرات تا سجستان سه مرحله راه است.

همدان
همدان در اقلیم چهارم است. ... سرزمینی است گسترده و اقلیمها و شهرستانهای بسیار دارد. همدان در سال بیست و سوم گشوده شد و آنچه در آن شهر بود به بیت المال بصره ماند. و آب نوشیدنی مردم از چشمه ها و جویبارهایی است که زمستان و تابستان روان است. از همدان تا نهاوند دو مرحله راه است و آن شهری است با شکوه و محل همایش فارسیان بوده است.

اصبهان
... در اقلیم چهارم است... شهری باشکوه است و مردمان آن آمیخته از هر گروه و بیشتر عجم اند. آب آن از جویباران و چشمه هاست. قتیبه گفت: اصبهان را ابو موسی اشعری، در روزگار عمربن خطاب به زور و غلبه گشود و فتح آن به سال بیست و سوم بود. و خراج آن به ده هزارهزار درهم می رسد. و انوشروان، پادشاه ایران در آنجا زاده شد.
ری
ری در اقلیم چهارم است...شهری باشکوه است و مردمان آن آمیخته اند از فارسی و عرب و ترک. نام آن مهدیّه است؛ زیرا مهدی در روزگار منصور در ری اقامت داشت و رشید در آن شهر زاده شد. ری را قرظة بن کعب انصاری در روزگار خلافت عمربن خطّاب، در سال بیست و چهارم گشود. و آب نوشیدنی مردمان آن از چشمه ها و نهرهایی است که از سرزمین دیلم می آید و شهری پر درخت است.

طبرستان
طبرستان از اعمال خراسان و مملکتی بزرگ است. و دژهای بسیار دارد که رسیدن به آنها دشوار است، چون در میانۀ کوهها واقع شده اند. و مردمان طبرستان، اشراف و شاهزادگان عجم و زیباروی ترین مردمان اند. و آورده اند که یزدگرد، به هنگام فرار، دختران و کنیزکان خویش را به آنجا گذاشت و مردمان طبرستان آنان را به همسری گرفتند. طبرستان را سعیدبن عاص در روزگار عثمان گشود و فتح دوم آن در سال صد و پنجاه و هفتم به دست عمربن علا ء بود.
نیشابور
نیشابور در اقلیم پنجم است ... شهری پهناور است و شهرستانهای بسیار دارد. عبدالله بن عامر بن کریز، در روزگار خلافت عثمان بن عفان، در سال سی اُم آن را گشود. و مردمان آن آمیخته از ایرانی و عربند. آب نوشیدنی آن از جویباران و چشمه هاست. و خراج آن پنج هزارهزار درهم است. و نیشابور از اعمال خراسان است و در آنجا جامه های گرانبها از حریر و کتان بافند.

مرو
مرو در اقلیم پنجم است.. یکی از بزرگترین شهرهای خراسان است. حاتم بن نعمان باهلی در روزگار خلافت عثمان به سال سی و یکم آن را گشود. و مردمان مرو از اشراف ایرانیان اند و قومی نیز عرب ازدی اند. و مرو اقامتگاه والیان خراسان است. آب نوشیدنی مردمان آن از چشمه های وادیهاست. و در مرو جامۀ مروی از کتان سازند. و راه مرو تا شهر سرخس سه مرحله است.
سرخس
سرخس در اقلیم پنجم است... و شهری با شکوه و بزرگ است، و برّی و کوهستانی و شنزار است و در آن چند گروه مردمان اند. سرخس را عبدالله بن حاتم سلمی در روزگار خلافت عثمان گشود. و آب نوشیدنی مردم از چاههاست و رودخانه و چشمه یی در آن نیست. وخراج سرخس هزارهزار درهم است و از شهرستانهای خراسان است.

کرمان
کرمان در اقلیم سوم است... سرزمینی بزرگ و باشکوه است. و آن را شهرستانها و ناحیتهاست و آبهای آن اندک است. کرمان را عبدالرحمن بن سمرة بن حبیب گشود و با مردمان بر دو هزارهزار درهم در خلافت عثمان صلح کرد. و بهترین ناحیت آن قصبۀ کرمان است و آن سوی کرمان سند است.

خوارزم
و خوارزم در اقلیم ششم است... از شهرهای خراسان است و شهری بزرگ است. گرداگرد شهر و توابع آن سدّی بزرگ است که بیشتر آن ویران شده است. و خوارزم در میان بیابان و شنزار است... و به جرجان معروف است.

سجستان
سجستان در اقلیم چهارم است... سرزمینی باشکوه است دارای شهرستانهای بسیار، که به شهرستانهای خراسان همسری می کند. سجستان به سرزمینهای پیوسته ولی منقطع است و راه به سوی سند از صحراها و بیابانهاست. از والیان، نخست معن بن زائده در سجستان نشست. پس از آن سجستانیان بارها روی برگردانیدند. سجستان نخست در روزگار خلافت عثمان گشوده شد و در روزگار وی ملک سجستان بر صلح مداومت داشت. چون خلافت به ابو جعفر منصور عباسی رسید، سجستان را در عمل خراسان در آورد و معن بن زائدۀ شیبانی را والی آنجا ساخت....

No comments: