گزارش سفارت کابلسفرنامۀ سید ابوالحسن قندهاری در 1286
و اسناد مربوط به آن
به کوشش
محمد آصف فکرت
تهران
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
1386
اندکی پس از درگذشت سردار سلطان احمد خان سرکار، حکمران هرات (1283 هـ/1863-1864مـ) و پیروزی امیر دوست محمد خان، که مرگ او را نیز در پی داشت، هرات به تصرف امیر شیرعلی خان فرزند امیر دوست محمد خان درآمد و او فرزند نوجوانش، محمد یعقوب خان را به حکومت آن شهر گماشت.
میان دولتهای قاجار و محمد زایی در این روزگار پیوندهای نیکی استوار گردید و هیأتهای حسن نیت میان دوکشور رفت و آمد کردند که مهمترین آنها رفتن سردار محمد یعقوب خان با شماری از همراهان به خراسان و دیدار با ناصرالدین شاه در 1284هـ/1867مـ بوده است. ناصر الدین شاه که در آن هنگام در خراسان بود، مقدم امیرزاده را گرامی داشت؛ هدیه هایش را پذیرفت، و به او و همراهانش تحفه و هدیه داد و در پایان همان سفر، در برابر توطـئـه ای که از سوی فرزند سلطان احمد خان بر ضد او فراهم شده بود از سردار محمد یعقوب خان حمایت نمود و به دستور شاه رقیب سرداررا توقیف کردند.
در 1286هـ/1869مـ که شیرعلی خان برتمام افغانستان مسلط شد، دولت ایران سفیری به افغانستان فرستاد. این سفیر سید ابوالحسن شاه قندهاری، امین کلّ آستانۀ مقدسۀ رضویه بود. میر غلام محمد خان غباراز رسیدن سید ابوالحسن سفیر ایران به کابل یاد می کند (افغانستان در مسیر تاریخ، ص 598).
آنچه نگارنده، هنگام چاپ گزارش سفارت کابل، از احوال سید ابوالحسن به دست آورد، در مقدمۀ کتاب آورده است . در اینجا تنها چند نکته از سفرنامه را می آوریم که برای تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ عصر امیرشیرعلی خان، که احیاناً به اصل کتاب دسترسی ندارند، مهم و قابل استفاده است. گزارش سفارت کابل از آن روی قابل اهمیت است که مآخذ و منابع فارسی مربوط به روزگار امیر شیرعلی خان بسیار اندک است. مهمترین اثری که از احوال و اوضاع آن روزگار سخن می گوید، کتاب سفارت روسیۀ تزاری به دربار امیر شیرعلی خان اثر دکتر یاورسکی، ترجمۀ شادروان عبدالغفور برشنا است. نویسندۀ گزارش سفارت کابل شخصی آگاه به مسایل افغانستان در آن روزگار و آشنا با فرهنگ و مردم آن کشوربوده است.
کتاب گزارش سفارت کابل به سال 1368 به همت موقوفات دکتر محمود افشار در تهران چاپ شده است. ( متأسفانه تاریخ پانوشتهای صفحۀ 30 کتاب، نادرست چیده شده است که درینجا آورده و اصلاح می شود:
صفحۀ 30: به جای از سال 1853- 1357 م ، خوانده شود: 1853- 1857
"" "" "" به جای از سال 1856- 2862 م ، خوانده شود: 1856-1862م )
اصلاحات اداری و اجتماعی امیر شیرعلی خان از نگاه سفیر ایران(صـ 38 تا صـ42)
....
نظام اول
آنکه نوکر افغانستان کلیةً و رعایای آن سامان اغلباً با اسلحه و آلات حرب در کوچه و بازار و بیرون تردد می کردند. و به این واسطه هر نزاعی که فیما بین دو نفر اتفاق می افتاد، به ضرب و قتل منجر می شد و کمتر روزی بود که مقتول و مضروبی در آن صفحات نشود. اکنون مقرّر نمودند که هیچ کس از سپاه و رعیت با اسلحه نگردند مگر در وقت ضرورت مشق نظامی و مقابلۀ حربی.
نظام دوم
وسعتی در کوچه و بازارها داده و در تنظیفات آنها اهتمام نمایند. و در ساختن راهها و غیره مشغول باشند.
نظام سیم
مالیات قریه و بلوکات را مشخص نموده، به کدخدا و ریش سفیدان آن نوشته بدهند و قسطی معین نمایند که از آن قرار، خود آنها تحویل خزانه دار دیوان کنند و محصل برای تحصیل در جایی نرود.
نظام چهارماز برای مالیات جمیع ولایات مقبوضۀ خود جمعی معین نموده و خرجی مشخص کرده، به این تفصیل که مسطور می گردد:
[مالیات و مخارج]
جمع مالیات کابل و قندهار و هرات و ولایاتـ [ـی] که به هریک از این ولایات متعلّق است، مبلغ یکصد و بیست لک روپیۀ کابلی معیّن شده است. و خرجی که برای آن مشخّص شده است، بیست لک روپیه مخارج ولایتی از قبیل مستمریات و تخفیفات و غیره موضوع (=وضع) نموده اند. و از یکصد لک روپیۀ باقی مبلغ بیست لک روپیه مواجب سرداران بارکزایی که بعضی خانه نشین[اند] و بعضی آمد و شد دارند؛ و و ظیفۀ (= تنخواه، مستمری) بیوه های امیر دوست محمد خان و غلام حیدر خان و محمد اعظم خان و محمد افضل خان (پسران امیر دوست محمد خان) و غیره و غیره مشخص نموده از کُل موضوع نموده اند ( = وضع کرده اند، کم کرده اند).
[افواج نظامی و غیر نظامی]
و از برای این هشتاد لک روپیۀ باقی، خرجی که معین نموده اند، این است که:
سی فوج پیادۀ نظامی و غیر نظامی آماده سازند و سواره نظامی که به اصطلاح آنها رساله می گویند، ده رجمنت، که هر رجمنتی چهار صد نفر باشد، معیّن کرده اند. و پیاده هر فوجی ششصد نفر می باشد، که جمله هجده هزار می شود.
ایضاً هشت هزار دسته جات سوار برقرار نموده اند و موازی سیصد ضرب توپ بازدید کرده اند و از جمله صد ضرب در ولایات مثل هرات و فراه و قندهار و غزنین و بلخ و غیره، در هرجا به اندازۀ خودش با غورخانه (= قورخانه، جبه خانه) موجود دارند، که در هروقت، هرجا، هرقدر لازم شود، بفرستند.
و صد ضرب توپ دیگر در غورخانه (قورخانه) انبار (ذخیره) باشد. و از این صد ضرب توپ با غورخانه قدری موجود شده و باقی آن را در یک هفته یک توپ از کارخانه در( ساخته و بیرون آورده ) می شود و به انبار(= ذخیره، مخزن) داخل می شود. ...
نظام دیگر
سرداران بارکزایی هر کس در میان فوج سواره و غیره نوکری اختیار بکند، به قدر منصب و خدمتش به او مواجب داده می شود، و الاّ مستمری که به جهت او برقرار شده بگیرد و بنشیند. سردارزادگی و خانزادگی را، با بیکارگی، دستاویز شأن و منصب و مواجب، بعد از این، نسازند. و از این جهت اکنون کسر و قطع در مواجب و مستمرّی بعضی بهم رسیده که خود را سزاوار زیاده بر اینها می دانستند، و اضافه و زیادتی در مواجب و مستمرّی بعضی شده، و بزرگان، به اعتقاد خود، آنها را سزاوار این نمی دانند و این فقره اسباب نقار و عداوت جمعی از اشراف و اعیان و بزرگان و سرداران افغانستان، با امیر شیرعلی خان گردیده.
القاب لشکری و کشوری
در بیان القابی که از جانب دولت انگلیس به امیر شیرعلی خان و صاحبمنصبان او می نویسند.
به خود امیر شیرعلی خان می نویسند: نوّاب، یعنی فرمانفرمای مملکت.
به فرامرزخان سرلشکر می نویسند: کماندرچیف صاحب.
به میرزا حبیب الله مستوفی می نویسند: جودی شل دپت کمشنر. یعنی مستوفی الممالک.
به میرزا محمد حسن خان منشی باشی می نویسند: سکرتر اعظم، یعنی سرکردۀ ارباب قلم.
نایب سپهسالار: جنرال اجتن.
مهندس: جنرال کوت ماستر.
سرکردۀ حکما: جنرال داکتر.
به میرپنج نویسند: جنرال مهجر.
به سرتیپها نویسند: برگدر.
به سرهنگها نویسند: لیل برکت.
به یاورها: اجتن لیل.
به رئیس مشورت: کونسلی صاحب.
به مهندس باشی: انجنیر صاحب.
اکنون به این القاب صاحب منصبان مذکور را خطاب، در کابل، می نمایند.
نظام دیگرآنکه امیر شیرعلی خان قرارش، تا حین توقف فدوی در کابل، این بود که بعد از طلوع آفتاب یک ساعت بیرون می آمد؛ تا دو ساعت قبل از غروب نشسته، مشغول تنظیم امورات ولایتی و سپاهی بود. جمیع ارباب قلم و سرکرده های سپاه در حضور آن حاضر بودند و عرایض مردم را قرار داده بود که عریضه کرده به عالیجاه میرزا محمد حسن خان منشی باشی بدهند، که او به نظر امیر رسانیده جواب بگیرد. و عرض شفاهةً و جواب و سؤال مراجعةً بالکل موقوف و ممنوع بود، مگر در مطالب عمده و اشخاص خاصه که به حضور طلبیده جواب و سؤال می نمود.
نظام دیگر
آنکه در هریک از منازل میانۀ ولایات امیرشیرعلی خان، از کابل الی هرات و جلال آباد و ترکستان و غیره داکخانه ها، یعنی چاپارخانه ها ساخته اند. و در سر هر دوفرسخی به جهت داک پیاده، و در هر شش فرسخی به جهت داک یعنی چاپار سواره چهار اسب و آدم گذاشته اند. و طریق آوردن و بردن کاغذهای آنها چنان است که در هر هفته یک بار، مگر ضرورت و نوعی شود، کلّ نوشتجات را در کیسۀ سربمُهر، به چاپار پیاده یا سواره می دهند، و آن مرد فوراً به راه می افتد و می تازد، تا منزل دیگر؛ در آنجا اسب و آدم مهیّا ایستاده است. بدون سؤال و جواب، کیسۀ کاغذ را می گیرد و وبهمانطور می رساند به منزل دیگر. علی هذالقیاس تا آنجایی که مقصود است می برند، و از آن طرف هم همینطور برمی گردند. شخص معیّن واحدی نیست، که از شهری به شهری برود.
[مجالس دربار]
صـ 56-57
....
مجلس دوم
[مطرب و رقاص هندی در مجلس خاص]
سرکار امیر باغ خوش فضا و عمارت عالی، در خارج کابل، چند سال است که ساخته اند؛ و به واسطۀ شدّت میل به آنجا، روزهای جمعه را همه وقت در ضمن سال با چند نفر از خواص می روند. و مطرب و رقاص تازه از هند با خود آورده اند؛ مشغول استماع ساز و آواز می شوند و صحبت می دارند. بندۀ درگاه جهان پناه را در آنجا دعوت فرمودند.
بعد از ورود و پرسش احوال فرمودند چه باعث است که در این پنج یوم که وارد شده اید دو مرتبه از من دیدن نکرده اید؟ عرض کردم: بندگان امیر مشغول امور مملکتی می باشند. محلّ و مجال آن را نمی دانستم کی است؟ و اشاره هم از جانب بندگان امیرصاحب نشده بود؛ ازین جهت جسارت نکردم. فرمودند از برای من همه وقت مجال صحبت تو می باشد؛ و آمدن تو مانع از شغل من نیست. بلی! اگر غیری از اهالی ایران سفیر می بود، قیدی از برای من در صحبت او بود و احتیاط در افعال و اقوال و حرکات خود می کردم، که مبادا محلّ ایرادی بشوم؛ امّا در نزد تو این احتیاط را نمی کنم. به جهت آنکه همدیگر را دیده ایم و از حالت همدیگر آگاهی داریم. پس مقرّر فرمودند، مادامی که در کابل باشم، هر دو شنبه را در بالاحصار که عبارت از ارگ شهر است، خدمت ایشان برسم، و هر جمعه را درین مجلس خاص، به باغ حاضر شوم. و باقی آن روز را به صحبتهای متفرّقه و شنیدن ساز و باختن نرد و شطرنج و خوردن چای و نهار سرآورده شب را در شهر مراجعت نمود [م].
مجلس سوم
[پادشاهزادۀ بخارا]
در بالاحصار خدمت امیر رسیدم. پادشاهزادۀ بخارا، که جوانیست به سنّ هفده و هجده، در مجلس حاضر بود. و در ورود او سرکار امیر خیلی در تعظیمات و تشریفات مبالغه فرموده بودند. و در مجلس احترام و اکرام زیاد ازو می فرمودند؛ و همه پسران و برادران خود را امر فرموده بودند که او را ضیافتهای بزرگانه نموده بودند.
معهذا، در این اواخر شاهزاده اظهار دلتنگی نموده مرخصی به سمت ترکستان را خواستند. سرکار امیر محض ملاطفت، هرقدر او را ممانعت فرمود، نشنید. حرفش این بود که از امیر استمداد لشکری نموده و با ترکستانی متفق گردیده، در سرحدّ بخارا و سمرقند با روسیه غزا نماید. و جواب امیر آن که این دعوای با روسیه در خور حوصلۀ من و تو ترکستانی نیست و ثمره اش بجز بهانه در دست آنها دادن و به سوی ترکستان کشیدن چیز دیگر نخواهد بود. پادشاهزاده این فقره را تقبل نموده مرخص شد.
[نظر سفیر قاجار در چگونگی اوضاع دولت امیر شیرعلی خان ] صـ 66
کلیةً آنکه اوضاع افغانستان، از کابل الی هرات و ترکستان، از یک حیثیت هیچ وقت به این نظم نبوده، که حاکمش یک نفر باشد، و امرش در همه جا نافذ بوده باشد و سرداران افغان احدی قادر برحرکت نباشند و آدم صاحب داعیه در آن هرگز نبوده باشد و از خارج هیچکس، به ظاهر، متعرض آنها نشود. [ بایست مقصودسفیراز هیچ وقت، طول مدت پایان سلطنت شاه زمان درانی تا آن روز گار بوده باشد. آ.فـ.]
امّا از حیثیت دیگر به این سستی و خرابی و پراکندگی و بی اتفاقی هم گاهی در افغانستان نبوده؛ چرا که بعد از مراجعت امیر از هندوستان و نشر این تنظیمات در افغانستان و قطع مستمرّی و کسر وظایف جمعی از علما و اعیان و خانه نشین نموده اغلب بزرگان و خانزادگان و رجوع سوال و جواب مردمان به عریضه جات و نحو اینها، به قسمی مردم افغانستان از امیر معرض و روگردان و از برقرار نمودن او نادم و پشیمانند که اگر یک نفر،مثل محمد اعظم خان و عبدالرحمان و محمد اسماعیل خان،در آن مملکت بهم رسد، یا از خارج هر دولتی که باشد رو به آن سامان نماید، احدی با امیر شیرعلی خان استقامت و پایداری نخواهد نمود. و لکن در همۀ آن ولایت بجز شخص خودش، چه از اولاد امیر دوست محمد خان و چه از رؤسای سایر سرکردگان، احدی بهم نمی رسد که محل اعتبار و اجتماع بوده باشد. و از دول خارجه هم بالفعل، به حسب مصلحت، غیر از تقویت چیزی به او نمی رسد. اگر چه بالمآل به همین تقویت تحلیل خواهد رفت.
[ مطالب عمدۀ کتاب گزارش سفارت کابل:
عهد نامه با انگلیسها
معاهدۀ انگلیس
اصلاحات اداری و اجتماعی امیر شیرعلی خان
سفرنامه
بخش دوم: اسناد و نامه ها]
و اسناد مربوط به آن
به کوشش
محمد آصف فکرت
تهران
انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
1386
اندکی پس از درگذشت سردار سلطان احمد خان سرکار، حکمران هرات (1283 هـ/1863-1864مـ) و پیروزی امیر دوست محمد خان، که مرگ او را نیز در پی داشت، هرات به تصرف امیر شیرعلی خان فرزند امیر دوست محمد خان درآمد و او فرزند نوجوانش، محمد یعقوب خان را به حکومت آن شهر گماشت.
میان دولتهای قاجار و محمد زایی در این روزگار پیوندهای نیکی استوار گردید و هیأتهای حسن نیت میان دوکشور رفت و آمد کردند که مهمترین آنها رفتن سردار محمد یعقوب خان با شماری از همراهان به خراسان و دیدار با ناصرالدین شاه در 1284هـ/1867مـ بوده است. ناصر الدین شاه که در آن هنگام در خراسان بود، مقدم امیرزاده را گرامی داشت؛ هدیه هایش را پذیرفت، و به او و همراهانش تحفه و هدیه داد و در پایان همان سفر، در برابر توطـئـه ای که از سوی فرزند سلطان احمد خان بر ضد او فراهم شده بود از سردار محمد یعقوب خان حمایت نمود و به دستور شاه رقیب سرداررا توقیف کردند.
در 1286هـ/1869مـ که شیرعلی خان برتمام افغانستان مسلط شد، دولت ایران سفیری به افغانستان فرستاد. این سفیر سید ابوالحسن شاه قندهاری، امین کلّ آستانۀ مقدسۀ رضویه بود. میر غلام محمد خان غباراز رسیدن سید ابوالحسن سفیر ایران به کابل یاد می کند (افغانستان در مسیر تاریخ، ص 598).
آنچه نگارنده، هنگام چاپ گزارش سفارت کابل، از احوال سید ابوالحسن به دست آورد، در مقدمۀ کتاب آورده است . در اینجا تنها چند نکته از سفرنامه را می آوریم که برای تاریخنگاران و پژوهشگران تاریخ عصر امیرشیرعلی خان، که احیاناً به اصل کتاب دسترسی ندارند، مهم و قابل استفاده است. گزارش سفارت کابل از آن روی قابل اهمیت است که مآخذ و منابع فارسی مربوط به روزگار امیر شیرعلی خان بسیار اندک است. مهمترین اثری که از احوال و اوضاع آن روزگار سخن می گوید، کتاب سفارت روسیۀ تزاری به دربار امیر شیرعلی خان اثر دکتر یاورسکی، ترجمۀ شادروان عبدالغفور برشنا است. نویسندۀ گزارش سفارت کابل شخصی آگاه به مسایل افغانستان در آن روزگار و آشنا با فرهنگ و مردم آن کشوربوده است.
کتاب گزارش سفارت کابل به سال 1368 به همت موقوفات دکتر محمود افشار در تهران چاپ شده است. ( متأسفانه تاریخ پانوشتهای صفحۀ 30 کتاب، نادرست چیده شده است که درینجا آورده و اصلاح می شود:
صفحۀ 30: به جای از سال 1853- 1357 م ، خوانده شود: 1853- 1857
"" "" "" به جای از سال 1856- 2862 م ، خوانده شود: 1856-1862م )
اصلاحات اداری و اجتماعی امیر شیرعلی خان از نگاه سفیر ایران(صـ 38 تا صـ42)
....
نظام اول
آنکه نوکر افغانستان کلیةً و رعایای آن سامان اغلباً با اسلحه و آلات حرب در کوچه و بازار و بیرون تردد می کردند. و به این واسطه هر نزاعی که فیما بین دو نفر اتفاق می افتاد، به ضرب و قتل منجر می شد و کمتر روزی بود که مقتول و مضروبی در آن صفحات نشود. اکنون مقرّر نمودند که هیچ کس از سپاه و رعیت با اسلحه نگردند مگر در وقت ضرورت مشق نظامی و مقابلۀ حربی.
نظام دوم
وسعتی در کوچه و بازارها داده و در تنظیفات آنها اهتمام نمایند. و در ساختن راهها و غیره مشغول باشند.
نظام سیم
مالیات قریه و بلوکات را مشخص نموده، به کدخدا و ریش سفیدان آن نوشته بدهند و قسطی معین نمایند که از آن قرار، خود آنها تحویل خزانه دار دیوان کنند و محصل برای تحصیل در جایی نرود.
نظام چهارماز برای مالیات جمیع ولایات مقبوضۀ خود جمعی معین نموده و خرجی مشخص کرده، به این تفصیل که مسطور می گردد:
[مالیات و مخارج]
جمع مالیات کابل و قندهار و هرات و ولایاتـ [ـی] که به هریک از این ولایات متعلّق است، مبلغ یکصد و بیست لک روپیۀ کابلی معیّن شده است. و خرجی که برای آن مشخّص شده است، بیست لک روپیه مخارج ولایتی از قبیل مستمریات و تخفیفات و غیره موضوع (=وضع) نموده اند. و از یکصد لک روپیۀ باقی مبلغ بیست لک روپیه مواجب سرداران بارکزایی که بعضی خانه نشین[اند] و بعضی آمد و شد دارند؛ و و ظیفۀ (= تنخواه، مستمری) بیوه های امیر دوست محمد خان و غلام حیدر خان و محمد اعظم خان و محمد افضل خان (پسران امیر دوست محمد خان) و غیره و غیره مشخص نموده از کُل موضوع نموده اند ( = وضع کرده اند، کم کرده اند).
[افواج نظامی و غیر نظامی]
و از برای این هشتاد لک روپیۀ باقی، خرجی که معین نموده اند، این است که:
سی فوج پیادۀ نظامی و غیر نظامی آماده سازند و سواره نظامی که به اصطلاح آنها رساله می گویند، ده رجمنت، که هر رجمنتی چهار صد نفر باشد، معیّن کرده اند. و پیاده هر فوجی ششصد نفر می باشد، که جمله هجده هزار می شود.
ایضاً هشت هزار دسته جات سوار برقرار نموده اند و موازی سیصد ضرب توپ بازدید کرده اند و از جمله صد ضرب در ولایات مثل هرات و فراه و قندهار و غزنین و بلخ و غیره، در هرجا به اندازۀ خودش با غورخانه (= قورخانه، جبه خانه) موجود دارند، که در هروقت، هرجا، هرقدر لازم شود، بفرستند.
و صد ضرب توپ دیگر در غورخانه (قورخانه) انبار (ذخیره) باشد. و از این صد ضرب توپ با غورخانه قدری موجود شده و باقی آن را در یک هفته یک توپ از کارخانه در( ساخته و بیرون آورده ) می شود و به انبار(= ذخیره، مخزن) داخل می شود. ...
نظام دیگر
سرداران بارکزایی هر کس در میان فوج سواره و غیره نوکری اختیار بکند، به قدر منصب و خدمتش به او مواجب داده می شود، و الاّ مستمری که به جهت او برقرار شده بگیرد و بنشیند. سردارزادگی و خانزادگی را، با بیکارگی، دستاویز شأن و منصب و مواجب، بعد از این، نسازند. و از این جهت اکنون کسر و قطع در مواجب و مستمرّی بعضی بهم رسیده که خود را سزاوار زیاده بر اینها می دانستند، و اضافه و زیادتی در مواجب و مستمرّی بعضی شده، و بزرگان، به اعتقاد خود، آنها را سزاوار این نمی دانند و این فقره اسباب نقار و عداوت جمعی از اشراف و اعیان و بزرگان و سرداران افغانستان، با امیر شیرعلی خان گردیده.
القاب لشکری و کشوری
در بیان القابی که از جانب دولت انگلیس به امیر شیرعلی خان و صاحبمنصبان او می نویسند.
به خود امیر شیرعلی خان می نویسند: نوّاب، یعنی فرمانفرمای مملکت.
به فرامرزخان سرلشکر می نویسند: کماندرچیف صاحب.
به میرزا حبیب الله مستوفی می نویسند: جودی شل دپت کمشنر. یعنی مستوفی الممالک.
به میرزا محمد حسن خان منشی باشی می نویسند: سکرتر اعظم، یعنی سرکردۀ ارباب قلم.
نایب سپهسالار: جنرال اجتن.
مهندس: جنرال کوت ماستر.
سرکردۀ حکما: جنرال داکتر.
به میرپنج نویسند: جنرال مهجر.
به سرتیپها نویسند: برگدر.
به سرهنگها نویسند: لیل برکت.
به یاورها: اجتن لیل.
به رئیس مشورت: کونسلی صاحب.
به مهندس باشی: انجنیر صاحب.
اکنون به این القاب صاحب منصبان مذکور را خطاب، در کابل، می نمایند.
نظام دیگرآنکه امیر شیرعلی خان قرارش، تا حین توقف فدوی در کابل، این بود که بعد از طلوع آفتاب یک ساعت بیرون می آمد؛ تا دو ساعت قبل از غروب نشسته، مشغول تنظیم امورات ولایتی و سپاهی بود. جمیع ارباب قلم و سرکرده های سپاه در حضور آن حاضر بودند و عرایض مردم را قرار داده بود که عریضه کرده به عالیجاه میرزا محمد حسن خان منشی باشی بدهند، که او به نظر امیر رسانیده جواب بگیرد. و عرض شفاهةً و جواب و سؤال مراجعةً بالکل موقوف و ممنوع بود، مگر در مطالب عمده و اشخاص خاصه که به حضور طلبیده جواب و سؤال می نمود.
نظام دیگر
آنکه در هریک از منازل میانۀ ولایات امیرشیرعلی خان، از کابل الی هرات و جلال آباد و ترکستان و غیره داکخانه ها، یعنی چاپارخانه ها ساخته اند. و در سر هر دوفرسخی به جهت داک پیاده، و در هر شش فرسخی به جهت داک یعنی چاپار سواره چهار اسب و آدم گذاشته اند. و طریق آوردن و بردن کاغذهای آنها چنان است که در هر هفته یک بار، مگر ضرورت و نوعی شود، کلّ نوشتجات را در کیسۀ سربمُهر، به چاپار پیاده یا سواره می دهند، و آن مرد فوراً به راه می افتد و می تازد، تا منزل دیگر؛ در آنجا اسب و آدم مهیّا ایستاده است. بدون سؤال و جواب، کیسۀ کاغذ را می گیرد و وبهمانطور می رساند به منزل دیگر. علی هذالقیاس تا آنجایی که مقصود است می برند، و از آن طرف هم همینطور برمی گردند. شخص معیّن واحدی نیست، که از شهری به شهری برود.
[مجالس دربار]
صـ 56-57
....
مجلس دوم
[مطرب و رقاص هندی در مجلس خاص]
سرکار امیر باغ خوش فضا و عمارت عالی، در خارج کابل، چند سال است که ساخته اند؛ و به واسطۀ شدّت میل به آنجا، روزهای جمعه را همه وقت در ضمن سال با چند نفر از خواص می روند. و مطرب و رقاص تازه از هند با خود آورده اند؛ مشغول استماع ساز و آواز می شوند و صحبت می دارند. بندۀ درگاه جهان پناه را در آنجا دعوت فرمودند.
بعد از ورود و پرسش احوال فرمودند چه باعث است که در این پنج یوم که وارد شده اید دو مرتبه از من دیدن نکرده اید؟ عرض کردم: بندگان امیر مشغول امور مملکتی می باشند. محلّ و مجال آن را نمی دانستم کی است؟ و اشاره هم از جانب بندگان امیرصاحب نشده بود؛ ازین جهت جسارت نکردم. فرمودند از برای من همه وقت مجال صحبت تو می باشد؛ و آمدن تو مانع از شغل من نیست. بلی! اگر غیری از اهالی ایران سفیر می بود، قیدی از برای من در صحبت او بود و احتیاط در افعال و اقوال و حرکات خود می کردم، که مبادا محلّ ایرادی بشوم؛ امّا در نزد تو این احتیاط را نمی کنم. به جهت آنکه همدیگر را دیده ایم و از حالت همدیگر آگاهی داریم. پس مقرّر فرمودند، مادامی که در کابل باشم، هر دو شنبه را در بالاحصار که عبارت از ارگ شهر است، خدمت ایشان برسم، و هر جمعه را درین مجلس خاص، به باغ حاضر شوم. و باقی آن روز را به صحبتهای متفرّقه و شنیدن ساز و باختن نرد و شطرنج و خوردن چای و نهار سرآورده شب را در شهر مراجعت نمود [م].
مجلس سوم
[پادشاهزادۀ بخارا]
در بالاحصار خدمت امیر رسیدم. پادشاهزادۀ بخارا، که جوانیست به سنّ هفده و هجده، در مجلس حاضر بود. و در ورود او سرکار امیر خیلی در تعظیمات و تشریفات مبالغه فرموده بودند. و در مجلس احترام و اکرام زیاد ازو می فرمودند؛ و همه پسران و برادران خود را امر فرموده بودند که او را ضیافتهای بزرگانه نموده بودند.
معهذا، در این اواخر شاهزاده اظهار دلتنگی نموده مرخصی به سمت ترکستان را خواستند. سرکار امیر محض ملاطفت، هرقدر او را ممانعت فرمود، نشنید. حرفش این بود که از امیر استمداد لشکری نموده و با ترکستانی متفق گردیده، در سرحدّ بخارا و سمرقند با روسیه غزا نماید. و جواب امیر آن که این دعوای با روسیه در خور حوصلۀ من و تو ترکستانی نیست و ثمره اش بجز بهانه در دست آنها دادن و به سوی ترکستان کشیدن چیز دیگر نخواهد بود. پادشاهزاده این فقره را تقبل نموده مرخص شد.
[نظر سفیر قاجار در چگونگی اوضاع دولت امیر شیرعلی خان ] صـ 66
کلیةً آنکه اوضاع افغانستان، از کابل الی هرات و ترکستان، از یک حیثیت هیچ وقت به این نظم نبوده، که حاکمش یک نفر باشد، و امرش در همه جا نافذ بوده باشد و سرداران افغان احدی قادر برحرکت نباشند و آدم صاحب داعیه در آن هرگز نبوده باشد و از خارج هیچکس، به ظاهر، متعرض آنها نشود. [ بایست مقصودسفیراز هیچ وقت، طول مدت پایان سلطنت شاه زمان درانی تا آن روز گار بوده باشد. آ.فـ.]
امّا از حیثیت دیگر به این سستی و خرابی و پراکندگی و بی اتفاقی هم گاهی در افغانستان نبوده؛ چرا که بعد از مراجعت امیر از هندوستان و نشر این تنظیمات در افغانستان و قطع مستمرّی و کسر وظایف جمعی از علما و اعیان و خانه نشین نموده اغلب بزرگان و خانزادگان و رجوع سوال و جواب مردمان به عریضه جات و نحو اینها، به قسمی مردم افغانستان از امیر معرض و روگردان و از برقرار نمودن او نادم و پشیمانند که اگر یک نفر،مثل محمد اعظم خان و عبدالرحمان و محمد اسماعیل خان،در آن مملکت بهم رسد، یا از خارج هر دولتی که باشد رو به آن سامان نماید، احدی با امیر شیرعلی خان استقامت و پایداری نخواهد نمود. و لکن در همۀ آن ولایت بجز شخص خودش، چه از اولاد امیر دوست محمد خان و چه از رؤسای سایر سرکردگان، احدی بهم نمی رسد که محل اعتبار و اجتماع بوده باشد. و از دول خارجه هم بالفعل، به حسب مصلحت، غیر از تقویت چیزی به او نمی رسد. اگر چه بالمآل به همین تقویت تحلیل خواهد رفت.
[ مطالب عمدۀ کتاب گزارش سفارت کابل:
عهد نامه با انگلیسها
معاهدۀ انگلیس
اصلاحات اداری و اجتماعی امیر شیرعلی خان
سفرنامه
بخش دوم: اسناد و نامه ها]
No comments:
Post a Comment