خوشنویس فرشته خوی
با آنکه جامعه ء دوران جوانی ما از بسیاری جهات از جوامع مترقی و از کاروان تمدن و تجدّد به دنبال مانده بود، اما داشتنی هایی داشتیم که اگرچه آن روز ها هم به آنها دلخوش بودیم، امّا پسانترها دریافتیم که آن داشته ها چه گوهران گرانبها یی بودند و ما چنان که می بایست و می شایست قدر آنان را نمی دانستیم ؛ شخصیتهایی که فر هنگ و هنر پیشینیان ما را با امانت حفظ کردند؛ پرورش دادند و به نسل ما سپردند و ما امروز به آن افتخار می کنیم. پس بر ماست که این بزرگان را از یاد نبریم و حقّی را که بر گردن ما و جامعهء ما دارند، بشناسیم.
یکی از این سروران که نامی بزرگ و آثاری سترگ از خود برجای نهاده استاد محمد علی عطّار خوشنویس ( خطّاط ) هروی است.
استاد عطار انواع خطوط عربی و فارسی همچون نستعلیق، تعلیق ، شکسته ، ثلث ، محقق و معقلی ( خطّ بنّایی)را زیبا و استادانه می نوشت. در نگارش نستعلیق و محقق شیوهء مرغوب و دلپذیر خراسانی را رعایت می نمود و خط معقلی را دوست داشت و تابلوها و کتیبه های بسیاری به این خط نگاشته است. بسیاری از کتیبه های مسجد جامع هرات را به خط زیبای ثلث و محقق نگاشته که تحسین و اعجاب بینندگان و جهانگردان هنرشناس و هنردوست را بر می انگیزد. در کتابت انواع خط کوفی بی مانند بود. بسا که یک تابلو بسیار زیبای کوفی را بر اساس عناصر یک سکهء قدیمی می نگاشت. به این معنی که عناصر خط یک دوره معین، مثلا دورهء سامانی ، غزنوی، غوری و یا دوران خلفای اموی، عباسی و فاطمی را استخراج می نمود و خود تابلو مکمّل و مشروحی که نمایانگر ویژگیهای خوشنویسی آن دوره بود می آفرید. بدین ترتیب بسیاری ار نمونه های خوشنویسی کهن را آفرید که بعداً مورد استفادهء دیگر استادان خوشنویس قرار گرفت.
ارزش کار استاد نه تنها از این جهت است که ایشان انواع خطوط قدیمه را به خوبی و استادانه می نوشت، بلکه این نکته بسیار مهم است که استاد عطار بسیاری از خطوط و نقوش خوشنویسی را که در بناهای رو به انقراض و در حال انهدام هرات و توابع ، از جمله آثار بسیاری از دوران غوریان و سلاطین کرت دیده بود، نمونه برداری کرده و آنها را به استادی و زیبایی باز نگاری نموده و بدینسان ماندگار ساخته و برای استفادهء هنرجویان و اهل تحقیق به یادگار گذاشته است.
ایشان پیوسته از استاد خویش شادروان آخوندزاده قاضی ملا محمد صدیق یاد می کرد و من از ایشان شنیدم که چگونه استاد مرحومشان که کتیبه های مسجد جامع بزرگ هرات را می نگاشت، هنگامی که یک کتیبه به اواسط کار رسیده بود، استاد درگذشت و استاد عطار سوگمند و افسرده در ماتم استاد خویش کار ناتمام او را در مسجد جامع ادامه داد و به اتمام رسانید.
نویسنده و دانشمند بزرگ ایران داکتر محمد علی اسلامی ندوشن که استاد عطار را در هرات ملاقات نموده و به همراهی او آثار تاریخی هرات را دیده است گرویدهء هنر و شخصیت استاد عطار شده و شرح مفصلی از این دیدار را در سفرنامهء خود، صفیر سیمرغ، نگاشته است.
آثار استاد عطار به صورت مجموعه های مرقع گونه در افغانستان و ایران چاپ شده است. از آن جمله است: گنجینهء خطوط و قرآن محلّی. گنجینهء خطوط سالها پیش در کابل، (تصور می کنم از سوی کتابخانهء عامّه : ملّی) و قرآن مُحلّی در سالهای اخیر در ایران به کوشش استاد مهدی هراتی، دانشور و هنرمند ایرانی هروی الاصل مقیم مشهد، چاپ شده است. استاد مهدی هراتی که استاد نقاشی و هنرند، تصویر بزرگ بسیار زیبا و گویایی هم از استاد کشیده بودند که نمیدانم آن تصویر اکنون در کجاست. بخش عظیم خوشنویسی کتیبه های کاشیکاری شدهء مسجد جامع بزرگ هرات به خط زیبای استاد عطار است. افزون بر کتیبه های مسجد جامع هرات برخی از کتیبه های صحنهای حرم مطهر آستان قدس در مشهد مقدس نیز به قلم استاد است. از آن جمله است کتیبهء بزرگ رواق بیرونی حرم مطهر در مسجد گوهرشاد. این کتیبه رو در روی کتیبهء شهزادهء هنرمند تیموری بایسنقر میرزا قرار گرفته است. همچنان برخی کتیبه های اماکن مقدس در لشکرگاه، قندهار، کابل و دیگر شهرها به خط استاد است.
استاد، در کنار دیگر محاسن، مهماندوست نیز بود. دسترخانش همیشه گسترده بود و غذاهای خوشمزه و خوشرنگ و خوشبوی و پاکیزه در برابر مهمان چیده می شد. برای مهمان صاحب ذوق، مهمانخانهء استاد، که همان اتاق کارش نیز بود، جلوه و صفای خاصی داشت. زیباترین تابلو ها و قطعات خوشنویسی بر دیوار ها اویخته بود و نان خوردن در چنان جایی هم لذّت بردن از مائده های مرحمتی خانوادهء استاد بود و هم التذاذ روح و حظّ بصر از آثار هنری. بر سر در یکی از درهای ورودی این بیت، به خط زیبای نستعلیق استاد، بر تابلوی نگاشته شده بود: این خانه همیشه در امان خواهد بود. من همیشه هنگامی که این قطعه را می دیدم چنان شیفتهء محبتهای استاد بودم که برای چندمین بار می گفتم: آمین! چنین باد.
دوستان و علاقمندان استاد کم نبودند، زیرا او مردی اجتماعی، مردمدار و مورد علاقهء همهء اصناف و طبقات جامعه بود، ولی چند تن از مشاهیر بودند که استاد با آنان پیوند همیشگی داشت. یکی از آنان خطیب، فقیه، واعظ و ادیب معروف، شادروان شیخ محمد طاهر قندهاری بود که اغلب روزها به دکان عطاری استاد می آمد. چون سخن از دکان عطاری پیش آمد به مصداق آن که از سخن سخن شکافد ( یا به گفتهء هراتیان: از گپ گپ می خیزد) چند کلمه یی از دکان استاد عطار گفتن هم بی مناسبت نیست، که من آن دکان را یک مرکز بسیار مهم فرهنگی و هنری در زمان خویش می دانم و دردا و دریغا که دیگر درِ آن مرکز به روی فرهنگیان باز نیست.
استاد پیشهء عطاری را از پدر به ارث برده بود ( تصور می کنم که همین دکان هم پیش از ایشان به دست پدرشان شادروان حاجی محمد اسمعیل عطار ادازه می شد . اگر تصور من درست نباشد، یا نام پدر ایشان را درست ننوشته باشم، از فرزندان ایشان که همه خوشنویس و هترمند ند خواهشمندم مرا راهنمایی کنند تا آن را تصحیح نمایم). این دکان در بازار قندهار، یکی از چاربازار اصلی و قدیمی هرات، قرار داشت. چون استاد عطار شخصی امین و خوشخوی بود، مشتری بسیار می آمد و بیشتر مشتریانی بودند که از دوردستها می آمدند و خود در جایی که بودند همین پیشه را داشتند، متاع خواستهء خویش را غالباً به صورت عمده (به مقدار بسیار) از دکان استاد می خریدند. عصر که می شد. درشکهء ( یا در اصطلاح هرات: گادی) شیخ محمد طاهر قندهاری در برایر دکان توقف می کرد و شیخ از آن پیاده می شد و بر قالیچه یی که در آستانهء دکان برای او می گستردند می نشست ( این قالیچه هم داستان جالبی دارد که در مطلبی که به یاد مرحوم شیخ طاهر نوشتم از آن یاد کرده ام و امید وارم باری در این صفحه هم یادی از ایشان با تفصیلی بیشتر بنمایم ). شیخ تا غروب همانجا می نشست و مشق خط نستعلیق می نمود.
دوست بسیار گرامی، همدم و همصحبت بسیار عزیز استاد عطار که سراسر عمر با هم رفیق و مأنوس و مألوف بودند، شادروان استاد فکری سلجوقی بود، که در همین صفحه از ایشان یاد کرده ام. استاد فکری هم بیشتر عصر ها می آمد. ساعتی می نشست و با استاد عطار و هم با شیخ در باب خوشنویسی و خوشنویسان و در باب نمخه های خطی و قطعات و مینیاتوریها و اثار باستانی تبادل فکر می کردند. چای سبز خوشبوی و خوشرنگ آمیخته با زعفران و هل همیشه در برابر مهمانان نهاده می شد.
با آنکه گذران زندگانی استاد از همین دکان بود، بارها دیدم که به احترام دوستان هنرمند و ادیب که به دیدنش می آمدند، از مشتریان می خواست در شهر گردشی کنند و یکی دو ساعت بعد بیایند و متاع خود را بستانند.
دوست دیگر استاد، هنرمند، نقاش، پیکر تراش و شاعر معروف هرات شادروان استاد محمد سعید مشعل بود. استاد مشعل در یاد از استاد عطار در منظومه یی گفته است:
" به حضرت استاد نام دار محمد علی عطار:
حضرت اســــــتاد محبّت شعار--- ای که به وصف تو کنم افتخــــــار
مدح تو شایسته و بایسـته است --- حیف که فکر و دل من خسته است
وصف تو و این قلـــــم ناتوان؟ --- ما به زمینیم وتو بر آســــــــــمان
وصف مقامت نه به صدر شهست --- شاهد اوصاف تو بیت اللّهــست
وصف تو در خطّ کلام خداســـت --- خاصّــه بیتی که به نام خداســت
........................................
غرق به دریای تو ام اوســـــــتاد --- عاشق سیمای تو ام اوستـــــــــاد
رنگ به روی همه گلها شکست --- تا گل تصویر تو آمد به دســــت
ای گل خوشـــــبوی خزانت مباد --- ضربهء آسیب زمانت مبــــــــاد
استاد مشعل در یک منظومهء دیگر، خود و عطار را در سوگ رفتگان می یابد و می گوید:
وداع ای مکتب ناکام بهــــــزاد --- ز دنیا می روم با نام بهـــــزاد
...................................... .
نخستین رفت میر آقای استاد --- سپس آقای فــــکری نیز جان داد
ز بخت بد من و عطار ماندیم --- که یا هم سورهء اخلاص خواندیم
[ استاد میر آقا حسینی از نستعلیق نویسان معروف هرات بوده است که آثار خط او در مسجد جامع موجود است]
( کلیات اشعار استاد مشعل غوری هروی، به کوشش و خط جناب استاد محمد اخی وزیر کروخی، صص 212، 256-257).
آدینه یی در خدمت استاد عطار به دیدار استاد مشعل رفتیم. خانهء مرحوم مشعل در شمال غرب بیرون شهر هرات، در محلّهء باباحاجی ( در اصطلاح هراتیان: باباجی ) واقع بود. خانهء استاد مشعل، افزون بر زیبایی طبیعی و هوای با صفا ی بیرون و شمال شهر، نگارستانی بود از آثار استاد. از خوشنویسی های استاد گرفته تا نقاشیها، مینیاتورها، پیکره ها و نگینهایی که با هنر و ظرافت خاص خویش از تراش سنگهای کوهستانها و بستر هریرود می آفرید. امروز که حدود چهل سال از آن روز می گذرد، هنوز صفای آن روز روشنی بخش ضمیر من است.
بسیاری دیگر از شخصیتهای معروف هنردوست هرات به استاد عطار علاقه و ارادت داشتند؛ شادروان عطامحمد خان نقشبندی شاروال ( شهردار یا رئیس بلدیه ) که مردی هنرشناس و خود مجموعه دار ( کلکسیونر ) مشهوری بود، به استاد عطار علاقهء خاصی داشت. این افراد با وجود داشتن مناصب و مقامهای دولتی با علاقه و طیب خاطر مدتی در برابر دکان استاد می ایستادند و از سخن و هنر ایشان بهره مند می شدند.
نه تنها همشهریان و هموطنان علاقمند و شیفتهء دیدار استاد عطار بودند، بلکه خارجیان و مهمانانی که از بیرون به دیدن آثار باستانی هرات می آمدند، دیدار استاد عطار جزو برنامهء شان بود. من چند تن از این مهمانان، غربی و شرقی، را پس از آنکه به دیدار استاد رسیده بودند، دیدم که با وجد زاید الوصفی از دیدار استاد و هدایای مرحمتی ایشان یاد می کردند.
استاد سیمایی خوش و نورانی داشت. پاکیزه و خوش لباس بود. پیاده روی را دوست می داشت و فواصل بسیار دور را هم با پای پیاده و بدون احساس ماندگی می پیمود. آهسته و شمرده سخن می گفت و آثار و ابنیهء تاریخی ، قطعات خوشنویسی و آثار نقاشی و مینیاتوررا بسیار استادانه و شیرین معرفی می نمود.
نگارنده چند سالی، به دلیل آن که در کابل، بلخ، فاریاب و کندز مأمور و مقیم بودم، از دیدار استاد محروم بودم؛ تا اینکه در شام ما فتنه یی افتاد و چون هر یک از گوشه یی فرا رفتیم وبه رنج آوارگی گرفتار شدیم، از حسن اتفاق سالی چند با استاد در مشهد مقدس بودیم. استاد در آوارگی هم استاد سالهای بسیار پر ثمری را گذزانید و آثار بسیار گرانبهایی آفرید. قران مُـحلّی و آثار دیگر از جمله کتیبه های آستان قدس از جملهء این آثار است.
استاد افزون بر آن که هنرمند بود هنرشناسی کامل بود. من آثار تاریخی هرات را بارها و بار ها دیده ام، اما چون همان آثار را در خدمت استاد عطار می دیدم و ایشان ظرافت و ریزه کاریهای آنها را شرح می فرمود، احساس می کردم که من آنها را برای نخستین بار می بینم. همچنان هنگامی که استاد عطار خط یا نقشی را توصیف می نمود من شیفتگی و علاقه یی بیشتر و متفاوت با آنچه از پیش داشتم در خود در می یافتم. او بیشتر اوقات با دیدن یک اثر هنری، خط خوش، اثر نقاشی، پیکره و بنای کهن به وجد می آمد.
دریغا که این مرد بزرگ و هنرمند بزرگوار دور از شهر محبوب و مألوف خویش درگذشت. استاد عطار در مشهد مقدس در جوار آرامگاه حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثّناء بیارمید. تاریخ دقیق وفات استاد به یادم نیست ، اما تصور می کنم میان سالهای 1378 – 1380 خورشیدی بود. روانش شاد باد ( چنان که در سایت بی بی سی خواندم، یاد نامه یی از استاد عطار در کتاب رنگ و رنج تألیف آقای اصیل یوسفی هروی نگارش یافته است)
فرزندان استاد، آقایان محمود، احمد، بهبود و غفار ( اگر نام آخرین پسر ایشان درست به یادم مانده باشد) همه هنرشناس و هنرمندند. آقای محمود عطار و آقای بهبود عطار خوشنویسان مشهور و پرکاری اند که بی گمان نام و هنر پدر گرامی را زنده نگه خواهند داشت.
اتاوا- 12 سنبله (شهریور) 1385/ 3 سپتامبر 2006
آصف فکرت
با آنکه جامعه ء دوران جوانی ما از بسیاری جهات از جوامع مترقی و از کاروان تمدن و تجدّد به دنبال مانده بود، اما داشتنی هایی داشتیم که اگرچه آن روز ها هم به آنها دلخوش بودیم، امّا پسانترها دریافتیم که آن داشته ها چه گوهران گرانبها یی بودند و ما چنان که می بایست و می شایست قدر آنان را نمی دانستیم ؛ شخصیتهایی که فر هنگ و هنر پیشینیان ما را با امانت حفظ کردند؛ پرورش دادند و به نسل ما سپردند و ما امروز به آن افتخار می کنیم. پس بر ماست که این بزرگان را از یاد نبریم و حقّی را که بر گردن ما و جامعهء ما دارند، بشناسیم.
یکی از این سروران که نامی بزرگ و آثاری سترگ از خود برجای نهاده استاد محمد علی عطّار خوشنویس ( خطّاط ) هروی است.
استاد عطار انواع خطوط عربی و فارسی همچون نستعلیق، تعلیق ، شکسته ، ثلث ، محقق و معقلی ( خطّ بنّایی)را زیبا و استادانه می نوشت. در نگارش نستعلیق و محقق شیوهء مرغوب و دلپذیر خراسانی را رعایت می نمود و خط معقلی را دوست داشت و تابلوها و کتیبه های بسیاری به این خط نگاشته است. بسیاری از کتیبه های مسجد جامع هرات را به خط زیبای ثلث و محقق نگاشته که تحسین و اعجاب بینندگان و جهانگردان هنرشناس و هنردوست را بر می انگیزد. در کتابت انواع خط کوفی بی مانند بود. بسا که یک تابلو بسیار زیبای کوفی را بر اساس عناصر یک سکهء قدیمی می نگاشت. به این معنی که عناصر خط یک دوره معین، مثلا دورهء سامانی ، غزنوی، غوری و یا دوران خلفای اموی، عباسی و فاطمی را استخراج می نمود و خود تابلو مکمّل و مشروحی که نمایانگر ویژگیهای خوشنویسی آن دوره بود می آفرید. بدین ترتیب بسیاری ار نمونه های خوشنویسی کهن را آفرید که بعداً مورد استفادهء دیگر استادان خوشنویس قرار گرفت.
ارزش کار استاد نه تنها از این جهت است که ایشان انواع خطوط قدیمه را به خوبی و استادانه می نوشت، بلکه این نکته بسیار مهم است که استاد عطار بسیاری از خطوط و نقوش خوشنویسی را که در بناهای رو به انقراض و در حال انهدام هرات و توابع ، از جمله آثار بسیاری از دوران غوریان و سلاطین کرت دیده بود، نمونه برداری کرده و آنها را به استادی و زیبایی باز نگاری نموده و بدینسان ماندگار ساخته و برای استفادهء هنرجویان و اهل تحقیق به یادگار گذاشته است.
ایشان پیوسته از استاد خویش شادروان آخوندزاده قاضی ملا محمد صدیق یاد می کرد و من از ایشان شنیدم که چگونه استاد مرحومشان که کتیبه های مسجد جامع بزرگ هرات را می نگاشت، هنگامی که یک کتیبه به اواسط کار رسیده بود، استاد درگذشت و استاد عطار سوگمند و افسرده در ماتم استاد خویش کار ناتمام او را در مسجد جامع ادامه داد و به اتمام رسانید.
نویسنده و دانشمند بزرگ ایران داکتر محمد علی اسلامی ندوشن که استاد عطار را در هرات ملاقات نموده و به همراهی او آثار تاریخی هرات را دیده است گرویدهء هنر و شخصیت استاد عطار شده و شرح مفصلی از این دیدار را در سفرنامهء خود، صفیر سیمرغ، نگاشته است.
آثار استاد عطار به صورت مجموعه های مرقع گونه در افغانستان و ایران چاپ شده است. از آن جمله است: گنجینهء خطوط و قرآن محلّی. گنجینهء خطوط سالها پیش در کابل، (تصور می کنم از سوی کتابخانهء عامّه : ملّی) و قرآن مُحلّی در سالهای اخیر در ایران به کوشش استاد مهدی هراتی، دانشور و هنرمند ایرانی هروی الاصل مقیم مشهد، چاپ شده است. استاد مهدی هراتی که استاد نقاشی و هنرند، تصویر بزرگ بسیار زیبا و گویایی هم از استاد کشیده بودند که نمیدانم آن تصویر اکنون در کجاست. بخش عظیم خوشنویسی کتیبه های کاشیکاری شدهء مسجد جامع بزرگ هرات به خط زیبای استاد عطار است. افزون بر کتیبه های مسجد جامع هرات برخی از کتیبه های صحنهای حرم مطهر آستان قدس در مشهد مقدس نیز به قلم استاد است. از آن جمله است کتیبهء بزرگ رواق بیرونی حرم مطهر در مسجد گوهرشاد. این کتیبه رو در روی کتیبهء شهزادهء هنرمند تیموری بایسنقر میرزا قرار گرفته است. همچنان برخی کتیبه های اماکن مقدس در لشکرگاه، قندهار، کابل و دیگر شهرها به خط استاد است.
استاد، در کنار دیگر محاسن، مهماندوست نیز بود. دسترخانش همیشه گسترده بود و غذاهای خوشمزه و خوشرنگ و خوشبوی و پاکیزه در برابر مهمان چیده می شد. برای مهمان صاحب ذوق، مهمانخانهء استاد، که همان اتاق کارش نیز بود، جلوه و صفای خاصی داشت. زیباترین تابلو ها و قطعات خوشنویسی بر دیوار ها اویخته بود و نان خوردن در چنان جایی هم لذّت بردن از مائده های مرحمتی خانوادهء استاد بود و هم التذاذ روح و حظّ بصر از آثار هنری. بر سر در یکی از درهای ورودی این بیت، به خط زیبای نستعلیق استاد، بر تابلوی نگاشته شده بود: این خانه همیشه در امان خواهد بود. من همیشه هنگامی که این قطعه را می دیدم چنان شیفتهء محبتهای استاد بودم که برای چندمین بار می گفتم: آمین! چنین باد.
دوستان و علاقمندان استاد کم نبودند، زیرا او مردی اجتماعی، مردمدار و مورد علاقهء همهء اصناف و طبقات جامعه بود، ولی چند تن از مشاهیر بودند که استاد با آنان پیوند همیشگی داشت. یکی از آنان خطیب، فقیه، واعظ و ادیب معروف، شادروان شیخ محمد طاهر قندهاری بود که اغلب روزها به دکان عطاری استاد می آمد. چون سخن از دکان عطاری پیش آمد به مصداق آن که از سخن سخن شکافد ( یا به گفتهء هراتیان: از گپ گپ می خیزد) چند کلمه یی از دکان استاد عطار گفتن هم بی مناسبت نیست، که من آن دکان را یک مرکز بسیار مهم فرهنگی و هنری در زمان خویش می دانم و دردا و دریغا که دیگر درِ آن مرکز به روی فرهنگیان باز نیست.
استاد پیشهء عطاری را از پدر به ارث برده بود ( تصور می کنم که همین دکان هم پیش از ایشان به دست پدرشان شادروان حاجی محمد اسمعیل عطار ادازه می شد . اگر تصور من درست نباشد، یا نام پدر ایشان را درست ننوشته باشم، از فرزندان ایشان که همه خوشنویس و هترمند ند خواهشمندم مرا راهنمایی کنند تا آن را تصحیح نمایم). این دکان در بازار قندهار، یکی از چاربازار اصلی و قدیمی هرات، قرار داشت. چون استاد عطار شخصی امین و خوشخوی بود، مشتری بسیار می آمد و بیشتر مشتریانی بودند که از دوردستها می آمدند و خود در جایی که بودند همین پیشه را داشتند، متاع خواستهء خویش را غالباً به صورت عمده (به مقدار بسیار) از دکان استاد می خریدند. عصر که می شد. درشکهء ( یا در اصطلاح هرات: گادی) شیخ محمد طاهر قندهاری در برایر دکان توقف می کرد و شیخ از آن پیاده می شد و بر قالیچه یی که در آستانهء دکان برای او می گستردند می نشست ( این قالیچه هم داستان جالبی دارد که در مطلبی که به یاد مرحوم شیخ طاهر نوشتم از آن یاد کرده ام و امید وارم باری در این صفحه هم یادی از ایشان با تفصیلی بیشتر بنمایم ). شیخ تا غروب همانجا می نشست و مشق خط نستعلیق می نمود.
دوست بسیار گرامی، همدم و همصحبت بسیار عزیز استاد عطار که سراسر عمر با هم رفیق و مأنوس و مألوف بودند، شادروان استاد فکری سلجوقی بود، که در همین صفحه از ایشان یاد کرده ام. استاد فکری هم بیشتر عصر ها می آمد. ساعتی می نشست و با استاد عطار و هم با شیخ در باب خوشنویسی و خوشنویسان و در باب نمخه های خطی و قطعات و مینیاتوریها و اثار باستانی تبادل فکر می کردند. چای سبز خوشبوی و خوشرنگ آمیخته با زعفران و هل همیشه در برابر مهمانان نهاده می شد.
با آنکه گذران زندگانی استاد از همین دکان بود، بارها دیدم که به احترام دوستان هنرمند و ادیب که به دیدنش می آمدند، از مشتریان می خواست در شهر گردشی کنند و یکی دو ساعت بعد بیایند و متاع خود را بستانند.
دوست دیگر استاد، هنرمند، نقاش، پیکر تراش و شاعر معروف هرات شادروان استاد محمد سعید مشعل بود. استاد مشعل در یاد از استاد عطار در منظومه یی گفته است:
" به حضرت استاد نام دار محمد علی عطار:
حضرت اســــــتاد محبّت شعار--- ای که به وصف تو کنم افتخــــــار
مدح تو شایسته و بایسـته است --- حیف که فکر و دل من خسته است
وصف تو و این قلـــــم ناتوان؟ --- ما به زمینیم وتو بر آســــــــــمان
وصف مقامت نه به صدر شهست --- شاهد اوصاف تو بیت اللّهــست
وصف تو در خطّ کلام خداســـت --- خاصّــه بیتی که به نام خداســت
........................................
غرق به دریای تو ام اوســـــــتاد --- عاشق سیمای تو ام اوستـــــــــاد
رنگ به روی همه گلها شکست --- تا گل تصویر تو آمد به دســــت
ای گل خوشـــــبوی خزانت مباد --- ضربهء آسیب زمانت مبــــــــاد
استاد مشعل در یک منظومهء دیگر، خود و عطار را در سوگ رفتگان می یابد و می گوید:
وداع ای مکتب ناکام بهــــــزاد --- ز دنیا می روم با نام بهـــــزاد
...................................... .
نخستین رفت میر آقای استاد --- سپس آقای فــــکری نیز جان داد
ز بخت بد من و عطار ماندیم --- که یا هم سورهء اخلاص خواندیم
[ استاد میر آقا حسینی از نستعلیق نویسان معروف هرات بوده است که آثار خط او در مسجد جامع موجود است]
( کلیات اشعار استاد مشعل غوری هروی، به کوشش و خط جناب استاد محمد اخی وزیر کروخی، صص 212، 256-257).
آدینه یی در خدمت استاد عطار به دیدار استاد مشعل رفتیم. خانهء مرحوم مشعل در شمال غرب بیرون شهر هرات، در محلّهء باباحاجی ( در اصطلاح هراتیان: باباجی ) واقع بود. خانهء استاد مشعل، افزون بر زیبایی طبیعی و هوای با صفا ی بیرون و شمال شهر، نگارستانی بود از آثار استاد. از خوشنویسی های استاد گرفته تا نقاشیها، مینیاتورها، پیکره ها و نگینهایی که با هنر و ظرافت خاص خویش از تراش سنگهای کوهستانها و بستر هریرود می آفرید. امروز که حدود چهل سال از آن روز می گذرد، هنوز صفای آن روز روشنی بخش ضمیر من است.
بسیاری دیگر از شخصیتهای معروف هنردوست هرات به استاد عطار علاقه و ارادت داشتند؛ شادروان عطامحمد خان نقشبندی شاروال ( شهردار یا رئیس بلدیه ) که مردی هنرشناس و خود مجموعه دار ( کلکسیونر ) مشهوری بود، به استاد عطار علاقهء خاصی داشت. این افراد با وجود داشتن مناصب و مقامهای دولتی با علاقه و طیب خاطر مدتی در برابر دکان استاد می ایستادند و از سخن و هنر ایشان بهره مند می شدند.
نه تنها همشهریان و هموطنان علاقمند و شیفتهء دیدار استاد عطار بودند، بلکه خارجیان و مهمانانی که از بیرون به دیدن آثار باستانی هرات می آمدند، دیدار استاد عطار جزو برنامهء شان بود. من چند تن از این مهمانان، غربی و شرقی، را پس از آنکه به دیدار استاد رسیده بودند، دیدم که با وجد زاید الوصفی از دیدار استاد و هدایای مرحمتی ایشان یاد می کردند.
استاد سیمایی خوش و نورانی داشت. پاکیزه و خوش لباس بود. پیاده روی را دوست می داشت و فواصل بسیار دور را هم با پای پیاده و بدون احساس ماندگی می پیمود. آهسته و شمرده سخن می گفت و آثار و ابنیهء تاریخی ، قطعات خوشنویسی و آثار نقاشی و مینیاتوررا بسیار استادانه و شیرین معرفی می نمود.
نگارنده چند سالی، به دلیل آن که در کابل، بلخ، فاریاب و کندز مأمور و مقیم بودم، از دیدار استاد محروم بودم؛ تا اینکه در شام ما فتنه یی افتاد و چون هر یک از گوشه یی فرا رفتیم وبه رنج آوارگی گرفتار شدیم، از حسن اتفاق سالی چند با استاد در مشهد مقدس بودیم. استاد در آوارگی هم استاد سالهای بسیار پر ثمری را گذزانید و آثار بسیار گرانبهایی آفرید. قران مُـحلّی و آثار دیگر از جمله کتیبه های آستان قدس از جملهء این آثار است.
استاد افزون بر آن که هنرمند بود هنرشناسی کامل بود. من آثار تاریخی هرات را بارها و بار ها دیده ام، اما چون همان آثار را در خدمت استاد عطار می دیدم و ایشان ظرافت و ریزه کاریهای آنها را شرح می فرمود، احساس می کردم که من آنها را برای نخستین بار می بینم. همچنان هنگامی که استاد عطار خط یا نقشی را توصیف می نمود من شیفتگی و علاقه یی بیشتر و متفاوت با آنچه از پیش داشتم در خود در می یافتم. او بیشتر اوقات با دیدن یک اثر هنری، خط خوش، اثر نقاشی، پیکره و بنای کهن به وجد می آمد.
دریغا که این مرد بزرگ و هنرمند بزرگوار دور از شهر محبوب و مألوف خویش درگذشت. استاد عطار در مشهد مقدس در جوار آرامگاه حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثّناء بیارمید. تاریخ دقیق وفات استاد به یادم نیست ، اما تصور می کنم میان سالهای 1378 – 1380 خورشیدی بود. روانش شاد باد ( چنان که در سایت بی بی سی خواندم، یاد نامه یی از استاد عطار در کتاب رنگ و رنج تألیف آقای اصیل یوسفی هروی نگارش یافته است)
فرزندان استاد، آقایان محمود، احمد، بهبود و غفار ( اگر نام آخرین پسر ایشان درست به یادم مانده باشد) همه هنرشناس و هنرمندند. آقای محمود عطار و آقای بهبود عطار خوشنویسان مشهور و پرکاری اند که بی گمان نام و هنر پدر گرامی را زنده نگه خواهند داشت.
اتاوا- 12 سنبله (شهریور) 1385/ 3 سپتامبر 2006
آصف فکرت
1 comment:
hey thanks for poping in to my page!
i am so glad an i like ur weblog!
Post a Comment