Thursday, June 21, 2007

مقدمۀ فارسی هروی







آریا = هری = هراتو
فارسی هروی
Farsi Harawi
Oral Language of Herat


بخشی از مقدمۀ کتاب فارسی هروی
تألیف محمد آصف فکرت، از انتشارات دانشگاه فردوسی،
مشهد، 1376ش
.

چون سخن از هرات رود، فرهنگیان امروز، بیشتر به یاد هرات سدۀ نهم هجری و درخشش روزگار تیموریان هرات می افتند؛ روزگاری که مکتبهای نگارگری، خوشنویسی و بسیاری از علوم و فنون، هرات را مرکز رستاخیز هنری یا به گفتۀ برخی رنسانس شرق ساخته بود. آن افتخارات که اندک مانده هایش زیب نامی ترین دژنبشتها و گنجینه های نفیس هنری گیتی است، به جای خویش، که بسی گرامیست و افتخار آفرین؛ امّا هرات پیشینۀ بس دراز دارد:
در اوستا آمده است که " هری ( یا هریوه Haraeva برپایۀ منابع کهن: آریا) ششمین جای نیکی است که خداوند آفریده است."( à ارانسکی، مقدّمۀ فقه اللغۀ ایرانی، ترجمۀ کریم کشاورز، ص 292à Darmesteter, Zand Avesta, 2110)
در سرآغاز تاریخنامه های هرات، از جمله تاریخنامۀ سیفی هروی و روضات الجنّات اسفزاری، گزارشها و داستانهای متعددی در تاریخ و چگونگی بنای هرات آمده است، که هرچند پذیرش آنها آسان نیست، هریک به گونه یی بیانگر بسیار کهن بودن این شهر است.
هوای خوش و جایگاه ویژۀ جغرافیایی هرات که سرزمینهای گوناگونی را پیوند می داد، بسیار زود به آن ارزشی ویژه بخشید. یک نویسندۀ اروپایی می گوید که شایستگی و دلپذیری هرات بایست پیوسته توجه فرمانروایان را به خود کشانیده باشد. به لحاظ موقعیت نظامی و بازرگانی جایی مهمتر از هرات نیست و خاکی حاصلخیز دارد.
همۀ مؤرخان و جغرافیانگاران مسلمان که مطالبی در بارۀ هرات نگاشته اند، اتفاق دارند که این شهر یکی از مهمترین و پرجمعیت ترین شهرهای خراسان، بسیار حاصلخیز، مرکز بازرگانی و پر از دانش و خواسته بوده است( مثلاً: ابن رسته، الاعلاق النّفیسة، چاپ دوخویه، ص 173؛ اصطخری، مسالک الممالک، 265؛ مقدسی، احسن التّقاسیم، 306-307 ß مقدمۀ پروفسور محمد زبیر صدیقی ( به زبان انگلیسی) بر تاریخنامۀ هرات، از سیفی هروی، VI).
عجیب نیست اگر این دیار امیر سامانی را، که عزم سفری گذرا به آن داشته، چهار سال در دامن خویش زمینگیر ساخته، و تا رودکی او را به یاد یار مهربان و بوی جوی مولیان بر نینگیخته، دل از آن نمی گسسته است( داستان رودکی و امیر نصر در تاریخ بسیار معروف و در چهار مقالۀ نظامی عروضی آمده است. امید که باری آن را برای استفادۀ خوانندگان گرامی در این رویه بنگارم).
چون در این نوشتار سرو کار ما با تاریخ و جغرافیا نیست، سخن را به درازا نمی کشانیم و از میان همۀ مآخذ به سخنی از یاقوت حموی، که هرات را در اوج عظمت دیده، و هم پس از مصیبت مغول در سوگ آن استرجاع نموده است، بسنده می نماییم:
«هرات شهریست بزرگ و از امـّهات شهرهای خراسان. در سال ششصد و هفت من (یاقوت) آنجا بودم. و شهری باشکوهتر، بزرگتر، گرامی تر، پرمردم تر از هرات، در خراسان ندیدم.
بستانهای بسیار، آب خوشگوار و نیکوییهای بی شمار داشت. و پـُر بود از دانشوران و بزرگمردان و دارایان، امـّا چشم بد روزگار بدان رسید و از آسیب حوادث سیه روز شد. بددینان تتر(= تاتار) آمدند و ویرانش کردند، چنان که از آن جز خبری و سخنی نماند. انّا لله و انّا الیه راجعون»(معجم البلدان، 396/5
).
پس از سخن یاقوت، که هرات از امّهات شهرهای خراسان است، برای نشان دادن تداوم پیوند هرات با خراسان، سخنی بس شگفت از زین الدین محمود واصفی هروی، ادیب و مؤرّخ اواخر سدۀ نهم و اوائل سدۀ دهم، که بدایع الوقایع را در نیمۀ اوّل سدۀ دهم نگاشته است، نقل می کنیم:
« از مشهد علیّ بن موسی الرّضا (ع) تا خراسان که عبارت از هرات است، شصت فرسنگ است»( بدایع الوقایع، ص8).
طبیعةً بر خراسانیان، بویژه ارباب فرهنگ و ادب است تا از سرزمینی که چنین پیوند استوار و دیرین با خراسان دارد، بی خبر نمانند؛ باز در بهنۀ فرهنگ و آنجا که سخن از زبان فارسی است، باید گفت:
لهجۀ هروی از کهنترین و پرسخن ترین گونه ها یا لهجه های زبان فارسی دری است، که پژوهش و بررسی آن برای پژوهشگران زبان فارسی و محققانی که با متون کهن فارسی سروکار دارند، به دلایل متعدد لازم و دارای اهمیت است: نخست آن که بسیاری از کهنترین متون موجود زبان فارسی به این لهجه، یا لهجه های بسیار نزدیک به آن نگاشته شده است. کتاب ارزشمند داروشناسی الابنیة عن حقایق الادویة، متن عرفانی طبقات الصوفیة و تفسیر ادبی- عرفانی کشف الاسرار از برجسته ترین نمونه های این متون اند. دلیل دوم که متمم سخن پیشین تواند بود، میانگین بودن این لهجه است؛ یعنی به لحاظ جغرافیایی، ناحیۀ لهجه یی هرات، در میان و مرکز لهجه های تاجیکی- کابلی و تهرانی واقع شده است. سوم این که با وجود پیشینۀ چندین سدۀ تاریخ زبان فارسی و آثار نوشته شده به این زبان، علی الرّغم رخداد انقلابها و دگرگونیهای فراوان در اوضاع سیاسی و اجتماعی هرات، و قتل عامهای مکرّر و دیگر مصائبی که بارها این سرزمین باستانی را از مردمان آن تهی ساخته است، بازهم گونه یا لهجۀ هروی، از معدود لهجه های زبان فارسی است که اصالت و ویژگیهای کهن را در خود نگاه داشته است.
از «زبان هرویان» و «هروی» در بسیاری از مآخذ قدیمی، که در زمینۀ لغت و جغرافیا نوشته شده اند، همچون زبانی مشخص و ممتاز یاد شده است. برخی که از نزدیک سخن گفتن به این زبان را شنیده اند احساس خشونت کرده اند ... به عکس برخی آن را چنان ملایم و مهر آمیز یافته اند که نوشته اند شاهی چون بهرام گور در حرم به زبان هروی سخن می گفته است. مسعودی و گردیزی ( التنبیه و الاشراف، ص78؛ تاریخ گردیزی، ص77) می نویسند که بهرام همه زبانها را می دانست، ... در مجلس به زبان دری و با زنان به زبان هروی سخن می گفت.
مقدسی( احسن التقاسیم، ص 334 – 335) زبان هروی را زبانی وحشی می شمارد... .
البته لطافت، سلاست و دلپذیری یک زبان، یا به عکس خشونت و دشواری و ناخوشایندی آن چیزی نیست که در گرو داوری نویسنده، مؤلف یا شنونده یی باشد، بلکه هر زبان به دلایل جغرافیایی و فرهنگی، ویژگیهای ساختاری خویش را دارد که بر طبع و سمع گروهی خوش می نشیند و گروهی را خوش نمی آید. اوضاع سیاسی- اقتصادی هم در فراز و فرود پایگاه لهجه ها و گونه ها ی زبان تأثیر خاص خویش را دارد.
در سدۀ نهم که هرات، پایتخت تیموریان، مرکز خراسان بزرگ و جولانگاه رستاخیز هنری شرق بود، اهل فضل و دانش از اطراف و اکناف به امید بهروزی رو به هرات آورده و لهجۀ هروی را نیز خوش می داشته اند؛ و دور نیست که بینگاریم که رازیان، شیرازیان، مروزیان، اردبیلیان، بخاریان، کابلیان، سمرقندیان و جز آنان با رغبت لهجۀ هروی را فرا می گرفته اند، و به لهجه یی سخن گفتن می خواسته اند که وضیع و شریف روزگار تیموری به آن متکلم بوده اند. روزگاری هم شرایط و اوضاع به گونه یی دیگر بوده است، که: نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان، و این لهجه را به مطایبت می گرفته اند؛ چنانکه در پایان همین سدۀ نهم، بنایی، که خود نیز هروی بوده است، قصیدۀ «مجمع الغرایب» را به لهجۀ غلیظ هروی سروده و در آن به هجو و مطایبه پرداخته است.
یکی از نتایج مهم بررسی و دریافت زبانها و لهجه های شرق خراسان، کاربرد آنها در تحقیق دقیق تر متون کهن فارسی است. همانگونه که متنهای تفسیری یا موضوعات دیگر تألیف شده در بخارای قدیم و پیرامون آن برای یک پژوهشگر عصر حاضر تا حدّی ناآشنا و پاره یی از الفاظ آن نامأنوس و غریب و حتی جمله بندی و کاربرد افعال شگفتی آمیز است، فارسی گفتاری آن نواحی در عصر حاضر نیز چنین صورتی دارد.
امروز چون پژوهشگری یک متن فارسی دری سدۀ چهارم متعلق به نواحی بخارا، سمرقند، بدخشان، بلخ، غزنه و یا هری را بخواهد مورد تأمّل قرار دهد، یا تصحیح کند، با دیدن هر کلمۀ نو و هر جملۀ تازه بیشتر شیفتۀ آن می گردد؛ بخصوص آن واژه ها و ساختهایی که غرابت آن با فارسی معیار امروز بیشتر است. واژه هایی که با کاوش در واژه نامه ها نیز نمی توان معنای واقعی آن را دریافت. گاه محقق به هر وسیلۀ ممکن می آویزد تا معادلی، هرچند نامعتبر و بی تناسب، برای آنها بیابد. چنگ آویز(مستمسک) پژوهشگران، در چنین موارد، بیشتر واژه نامه های هندی است. و بر اهل زبان و نکته دانان خراسان محقق است که بسیاری از معانی در این فرهنگها از روی گمان و متناسب با قرائن جمله و محل کاربرد واژه برگزیده شده اند.
در شرح و حل دشواریهای متون کهن فارسی از همۀ مآخذ و امکانات استفاده می شود، جز مراجعه به صورت موجود و زندۀ زبان و سرزمینها و مردمانی که این لهجه های فارسی را زنده نگه داشته اند. محقق به هر امکانی می اندیشد، جز اینکه تصور کند همین اکنون گروههای انبوهی، نه چندان دور از او، به همین لهجه و با همین واژه ها سخن می گویند، و این زبان را زنده نگه داشته اند.
اکنون با از میان رفتن موانع و فواصل، محققانی که به تاجیکستان، و به ندرت به سمرقند و بخارا، راه یافته اند، بوی آشنا می شنوند و این دریافت شگفتی آمیز بسا که در رسانه ها نیز بازتاب می یابد. امّا گفتنی است که لهجۀ آن مراکز به خصوص آنچه در سخنرانیها و محافل رسمی از زبان گروهی خاص شنیده می شود، با سخن فارسی زبانان بوم و بر بلخ، بدخشان، حصار، فرغانه، اوش، بخارا، جوزجان، سمرقند، غزنه، پروان و کابل بسیار فرق دارد. این زبان ها را باید دریافت و از دریافت آن باید سود برد.
اطلاع داریم که در تاجیکستان کوششهایی در گردآوری واژه ها، امثال و دیگر مواد زبان و فرهنگ مردم شده است، اما آشنایی فارسی زبانان ایران با گویشهای موجودۀ اطراف بلخ و بدخشان و پنجشیر و بامیان و سمنگان و تخار بسیار اندک است؛ حتی شناسانیدن لهجۀ کابل نیز به پیمانۀ محدود صورت گرفته است( از آن جمله باید از اثر بسیار باارزش و ماندنی لهجۀ بخارایی، تألیف شادروان دکتر رجایی بخارایی و لهجۀ تاجیکی، تألیف دکتر روان فرهادی یاد کرد. دکتر فرهادی همچنان زبان گفتاری کابل را به زبانهای انگلیسی و فرانسوی نگاشته و انتشار داده است. فرهنگستان علوم تاجیکستان نیز کارهای برجسته یی برای زبان و فرهنگ تاجیکی انجام داده است).
شگفت انگیز نخواهد بود اگر بلخیان شعر مولانا را آسانتر دریابند و خوبتر بخوانند درحالی که برای ما هردو کار گاهی تأمل و احتیاط می خواهد. همچنان یمگانیان و بدخشیان هنوز زبان و لهجۀ روزگار ناصر خسرو را نگاه داشته اند. همین است وضع هرویان در برابر متون فارسی، که هرچند جامی نفحات الانس را چهارصد سال پس از طبقات الصوفیه برای دریافت آسانتر آن نگاشته است، امّا گزافه نیست که امروزهم، برای خوانندۀ هروی، خواندن و فهم طبقات کهن بسی آسانتر از نفحات نو است.
نکتۀ دیگر، توجّه دادن به پرهیز از مغشوش ساختن ذهن پژوهشگران و زبانشناسان با صدور حکم قطعی در تحول واجها، اصوات و واژه ها در قیاس با زبان فارسی معیار است. حکم به این که اکنون دیگر همۀ فارسی زبانان، واژه های دارای مصوت معروف به «یای مجهول» و مصوت معروف به «واو مجهول» یا مصوت معروف به «های غیر ملفوظ» را مانند ما تلفظ می کنند، و این مصوتها دیگر در زبان فارسی وجود ندارد، حکمی است که در صدور این احتیاط باید کرد، بلکه باید بگوییم قابل صدور نیست؛ زیرا چنین نظرات صرف نظر از نادرستی آن، ذهن پژوهشگران و نیز دریافت خوانندگان را مغشوش می سازد، و از واقعیتهای موجود در گویشهای زندۀ زبان فارسی چشم پوشی می شود.
کوشش در شناخت گستردۀ واقعیتهای موجود در قلمرو زبان فارسی، مارا، در پژوهشهای وابسته به این زبان به نحو مؤثـّری یاری خواهد کرد.
دفتر حاضر کوششی است مختصر در شناسایی فارسی هروی، که به دستور و یا خواهش دوستان دانشور انجام پذیرفته است. این پژوهش در چهار بخش دستور، واژه نامه، بررسیهای مقایسی تاریخی و امثال مرتب گردیده است. (ارتباط لهجۀ هروی با دیگر لهجه های خراسان سخت دیرینه و استوار است، و شعاع دائرۀ این لهجه از منطقۀ گسترده یی می گذرد. از شرق تا اقصای غور، از شمال تا نواحی جنوبی ترکمنستان، از جنوب تا فراه و سیستان و از غرب تا جنوب خراسان و نیشابور و نواحی آن، لهجه های محلی به هم پیوسته و خویش اند. نگارنده همۀ این نواحی را از نزدیک دیده و سخن مردمان آن جایها را شنیده است. لهجۀ مردمان بیرجند و قائن و خواف را که بسیاری از آنان در هرات به کسب و کار مشغول بوده اند و اخلافشان هنوز در آن شهر زندگی می کنند، نمی توان از لهجۀ هراتیان بسیار دور و متمایز دانست. بیهوده نبوده است که شادروان استاد محیط طباطبائی بیش از نیم قرن پیش در مجلۀ محیط، شمارۀ اول، سال اول، شهریور 1321، با انتشار شعری از سرّی قاینی، مطالعۀ لهجه های قاین و بیرجند را برای ردیابی لهجۀ هروی قدیم توصیه می فرماید)....
اردیبهشت1375
آصف فکرت

No comments: