کتابفروشیهای هرات
در لیسهء (دبیرستان) سلطان غیاث الدین غوری که درس می خواندیم بهترین تفریح ما رفتن به کتابخانهء معارف بود. کتابخانه و کلوب معارف در طبقهء دوم همین دبیرستان یا لیسه قرار داشت. گنجینهء کتابخانهء معارف در هرات - پس از کتابخانهء مطبوعات - منحصر بفرد بود. تقریباً همهء لغتنامه ها ، دیوانهای شاعران پارسیگوی و بسیاری از کتابهای ادبی و تاریخی درین کتابخانه وجود داشت. امّا دران روزگار فراهم آوری آن کتابها از بازار و کتابفروشیهای انگشت شمار هرات ممکن و میســـّر نبود. همهء این کتابها به صورت خصوصی و با کمک فرهنگدوســتـان از بازار و کتابفروشیهای ایران خریداری و به هرات آورده شده بود. مرحوم حاج عبد الحســـین منجم باشی ، یکی از معاریف و فرهنگدوستان هرات بود که وسیلهء خریداری و آوردن کتاب را از ایران – برای کتابخانه ها و کتابدوستان فراهم می نمود. فرزند منجم باشی - شیخ محمد محسن نجومی، که نگارنده ایشان را دیده بود و به یاد دارد، سالیان دراز نمایندگی برخی مطبوعات ایران را داشت و اهل مطالعه به همّت ایشان به کتب و مجلات فارسی دسترس داشتند. ـ
برخی از فرهنگــدوستان و " اهل کتاب " که مجال ســـفر به ایران می یافتند، شخصاً کتابهای مورد علاقهء خویش را می خریدند و با خود به هرات می آوردند.ـ
در روزگاری که ما شاگرد مکتب بودیم، کتابفروشیهای هرات ، بیشتر کتب مورد نیاز مدارس قدیم را از هند و پاکستان وار د می کردند. آقای شفیقی - عبدالله؟ - که شاعر معروفی هم بود، و صحّافی نیز می کرد، در " بازار ملک " دکان کتابفروشی و صحّافی داشت. دیگر حاج شمس الدین شارقی بود که کتابفروشی بزرگی در همان حدود ، نزدیک " مسجد قودال " داشت. مرحوم حاج میر علی احمد نیز در همان بازار ملک و در ابتدای جادّه یا خیابان نیازی که بعداً "کاکر نیکه " نامگذاری شد، دکان داشت. او و شارقی بسیاری از کتابها را به هزینهء خود در هند و پاکستان چاپ می کردند. مرحوم میر علی احمد که مکرر به هند و پاکستان سفر می کرد با خود قلم نی ، انواع کاغذ های رنگارنگ و مرکّب نیز می آورد. قلمهایی که از نی بامبو و بادوام بود و مرکّبی که روشنایی نام داشت و از برق و جلای آن خوشمان می آمد. ـ
امّا کتابفروشی که بعداً کارش رونق گرفت و کتابهای جدید و تازه چاپ را به صورت منظّم از ایران وارد می 1341 کرد، مرحوم حاج محمد هاشم امیدوار بود. در مقدّمهء دیوان استاد خلیل الله خلیلی، که به همّت آن مرحوم، در خورشیدی در ایران، چاپ شده، قطعه ای آمده است که بیت اول آن چنین است:ـ
امیدوار هراتی منم که در همه عمر
امید من به جهان اتّحاد اسلام است...
افسوس که متن این قطعه در دسترسم نیست که اینجا نقل می کردم. ـ
کتابفروشی یا مغازهء بزرگ امیدوار در زاویهء جنوبغربی چوک ( میدان ) شهر نو واقع بود. او تازه ترین کتابهای چاپ ایران را با توجّه به تقاضا و سلیقهء مشتریان و جوانان معارف وارد می کرد. کتابهای قطع جیبی را ، که در آن سالها فراوان چاپ می شد و به دلیل ارزان بودن خواستاران بسیار داشت، می توانستیم از کتابفروشی امیدوار آسان و ارزان به دست آوریم. کتابهای جیبی ما را با مطبوعات غربی و نیز با شعر کهن و نو بیشتر آشنا ساخت. امیدوار علاوه بر کتاب، قرطاسیّه ( نوشت افزار ) و مجلاّت ایرانی را نیز وارد می کرد. مجلّه های اطّلاعات هفتگی، تهران مصوّر، سپید و سیاه، روشــنفکر ، و خواندنیها، برای ما دریچه ای به سوی جهان خارج بود. غیر از امیدوار مرحوم حاج شیخ محسن نجومی نیز همین مجلات و چند مجلّهء ادبی مانند یغما، وحید ، ارمغان ، و مانند آنها را نیز وارد می کرد. این آقایان مجلاّت جدید را برای بسیاری از آشنایان با مهربانی و گشاده رویی به امانت می دادند. ـ
خدمت این فرهنگدوستان که سود مادّی چندانی نمی بردند، در بالا بردن سطح دانش و معلومات مردم هرات که همیشه تشنهء دانش و اطّلاعات بوده و هستند ، بسیار ارزشمند بوده و سزاوار ارجگزاری و قدردانی است. روان آنان و همهء خدمتگزاران دانش و فرهنگ شاد باد.ـ
شهر اتاوا – کانادا – 12 آگست 2004 برابر 22 اسد(مرداد) 1383.آصف فــکرت
یادداشت:ـ
از دوستانی که کتاب کتابفروشی جناب استاد افشار را دارند، خواهشمندم که بخش مربوط به منجم باشی را به همین صورت که در این صفحه است، اصلاح فرمایند، زیرا به صورتی که در آنجا ویرایش شده، صحیح نیست. صورت درست این است که مرحوم شیخ محسن فرزند مرحوم حاجی عبدالحسین منجم باشی است. ـ
No comments:
Post a Comment